بازیگران سینما در تلویزیون

 

این نوشته پیش‌تر در سروش منتشر شده

بر مدار ستاره و سیاره

بسیاری از مخاطبان این نوشته با تکیه‌کلام زنده‌یاد پرویز فنی‌زاده «دروغ چرا تا قبر آ… آ… آ… آ…» در سریال دایی‌جان ناپلئون (ناصر تقوایی) آشنا هستند یا دست‌کم به گوش‌شان خورده. به نظر بسیاری از مخاطبان قدیمی‌سینما و تلویزیون و نیز تحلیلگران، نقش مش‌قاسم در این سریال یکی از فرازهای بازیگری این هنرمند توانا و بلکه مهم‌ترین و عمده‌ترین نقش‌آفرینی او در عرصه‌ی بازیگری است، که از قضا در حوزه‌ی تلویزیون رقم خورده است. می‌خواهم با این پیش‌زمینه به این نکته برسم که جلوه‌گر شدن و گُل کردن کار یک بازیگر در قید هیچ پیش‌فرضی نیست و هر یک از رسانه‌های سینما، تئاتر و تلویزیون می‌توانند محل اصلی تجلی و بروز خلاقیت‌ها و توانایی‌های یک بازیگر باشند. برای نمونه هستند بازیگرانی که وزنه‌‌ای گران‌سنگ و عنصری محبوب و تعیین‌کننده در کار نمایش روی صحنه‌اند اما حضورشان در برابر دوربین (چه تلویزیونی و چه سینمایی) توفیقی به بار نیاورده و آن حس‌و‌حال صحنه را بازنیافریده (نمونه‌ی متأخرش سیامک صفری است). چنین وضعیتی درباره‌ی سینما و تلویزیون هم صدق می‌کند. مواردی را سراغ داریم که چهره‌های محبوب تلویزیونی نتوانسته‌اند جایگاه و موقعیت ممتازشان در قاب تلویزیون را بر پرده‌ی سینما تصویر و تثبیت کنند (سیامک انصاری، حمید لولایی و حتی مهران مدیری از این دست‌اند)، و برعکس، حضور در سریال‌ها، تله‌فیلم‌ها و نیز اجرای برنامه‌های تلویزیونی هم دستاورد قابل‌توجهی برای برخی از بازیگران سینما نداشته. و حالا وقتش است که ور مثبت ماجرا یا نیمه‌ی پر لیوان را ببینیم. در یک نگاه کلی، تبادل بازیگر میان سینما و تلویزیون کارنامه‌ی مثبتی را به بار آورده. بازیگران توانایی چون اکبر عبدی، آتیلا پسیانی، حمید جبلی و … پس از حضور موفق در تلویزیون به سینما راه پیدا کردند و در مقابل، بزرگانی چون زنده‌یاد خسرو شکیبایی، پرویز پرستویی، رضا کیانیان و… پس از درخشش در حوزه‌ی سینما به ستاره‌های آثار ارزشمند تلویزیونی بدل شدند. (چه‌گونه می‌توان خاطره‌ی خوش خانه‌ی سبز و حضور زلال و دل‌انگیز مرحوم شکیبایی را از یاد برد؟). گذشته از تبادل مستقیم بازیگران این دو عرصه، باید به مقوله اجرا (مجری‌گری) هم توجه کرد. دو تن از مهم‌ترین و تحسین‌شده‌ترین بازیگران مرد سینمای امروز ایران (شهاب حسینی و صابر ابر) کار خود را از عرصه‌ی مجری‌گری در تلویزیون آغاز کرده‌اند و بازیگرانی چون احمد نجفی، حسن جوهرچی و…  نیز بخت خود را در حیطه‌ی اجرای برنامه‌های تلویزیونی آزموده‌اند. البته در چند سال گذشته، گویندگی آگهی‌ها و میان‌برنامه‌ها هم به کار پاره‌وقت برخی از بازیگران تبدیل شده. (برزو ارجمند آخرین نمونه‌اش است)

حضور بازیگران شاخص سینما در تلویزیون دلایل مختلفی دارد که می‌تواند از میل به تجربه‌ی تازه و  دیده شدن بیش‌تر تا جبران مافات مالی و رفع بی‌کاری در نوسان باشد. اما فارغ از هر علتی، نفس حضور ستاره‌ها و بازیگران ممتاز سینما در تلویزیون اتفاق فرخنده‌ای است که سودی دوسویه برای رسانه و خود بازیگر دارد. رسانه‌ی فراگیر تلویزیون در کشوری مانند ایران که سینما در آن‌ توسعه‌ای اندک و پوششی بسیار محدود دارد، اهمیتی دو چندان می‌یابد. همین ویژگی، عاملی جذاب برای بسیاری از بازیگران است که غریزه‌ی خودنمایشگری‌ و تحسین‌طلبی‌شان را به عرصه‌ای گسترده‌تر و به میان مخاطبانی به‌مراتب انبوه‌تر از سینما ببرند. به این ترتیب محبوبیتی نزد مخاطبان کسب می‌کنند که می‌تواند سرمایه‌ای برای بیش‌تر دیده شدن‌شان در سینما هم باشد. در سوی دیگر، تلویزیون هم با بهره‌گیری از محبوبیت بازیگران بزرگ سینما می‌تواند بر شمار مخاطبان خود بیفزاید و مهم‌تر از آن کیفیت تولیدات خود را بالا ببرد.

به طور بالقوه دو گروه از بازیگران سینما شانس بیش‌تری برای جلب مخاطبان تلویزیونی دارند: (۱) گروه اول ستاره‌ها هستند. البته در مناسبات فرهنگی ما، ستاره معنای چندان روشنی ندارد و اساساً می‌توان در این اصطلاح تشکیک کرد. در گفتمان رسانه‌های غربی ستاره‌ها (یا فوق‌ستاره‌ها/ سوپراستارها) چنان محبوب‌اند که می‌توانند یک محصول سینمایی یا تلویزیونی را به‌تنهایی به توفیقی چشم‌گیر برسانند و کیفیت آن اثر را به موضوعی فرعی تبدیل کنند. اما در کشور ما: هیجان‌های زودگذر و موسمی‌(که محصول تغییر مداوم رویکردهای خُرد فرهنگی به دنبال تغییر پیاپی مدیران سیاسی و فرهنگی هستند) و خلأ یک سیاست‌گذاری مبنایی و اساسی، گاهی برخی چهره‌ها را به ستاره بدل می‌کنند؛ از ورزش بگیرید تا رسانه‌های دیداری (بصری). موضوع مهم و قابل‌بحثی است که چه‌گونه قحط‌الرجال و قحط‌النساء در عرصه‌ی فرهنگ موجب پدیده شدن کسانی می‌شود که ظرفیت‌های اخلاقی و فرهنگی لازم برای اعتبار و محبوبیت را ندارند و به یک الگوی اخلاقی نامناسب برای جوانان بدل می‌شوند. البته تلویزیون به دلیل چارچوب‌های سختگیرانه‌‌تر نسبت به سینما (که خود موجب آسیب‌هایی می‌شود) مجالی برای ادامه‌ی کورسوی چنین ستاره‌های کم‌فروغی فراهم نمی‌کند. اما کم نبوده‌ مواردی که چهره‌های جوان پس از پا گرفتن و محبوب شدن در قاب تلویزیون، در ادامه‌ به راهی کاملاً متفاوت رفته‌اند. انتشار عکس‌هایی با ظاهر و پوششی دیگرگون در فضای مجازی، نمونه‌ای آشکار از این دوگانگی فرهنگی است.

(۲) گروه دوم بازیگرانی هستند که شایسته‌ی صفت «هنرمند» هستند و بدون دارا بودن ویژگی‌های سطحی‌نگرانه و عوام‌پسندانه‌ی «ستاره‌ها»، به صرف هنر و توانایی خود و رویکردی اخلاقی و مطلوب، محبوب بسیاری از مخاطبان فرهنگ هستند. از پیشکسوتانی چون علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی، پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی‌و… تا هنرمندانی مانند داریوش ارجمند، پرویز پرستویی، رضا کیانیان، مهدی‌هاشمی، فریبرز عرب‌نیا و…  در این گروه جای دارند. و ویژگی مشترک هنرمندانی از این دست، موفق بودن‌شان در همه‌ی عرصه‌های حرفه‌ای است؛ چه سینما باشد، چه تئاتر و چه تلویزیون.