سوت دو انگشتی: گزیده‌ی نوشته‌ها

برای من روز تولدم بی‌نهایت اهمیت دارد چون بهانه‌ی بسیار قاطعی برای مرور حال‌واحوال گذشته و تعیین چشم‌اندازی برای آینده است. وقتی مجبور به زندگی هستم، پس ترجیح می‌دهم کارنامه و برنامه‌ای در دست داشته باشم و از اغتشاش ذهنی و پوچ‌گردی (که یکی از ویژگی‌ها و ارزش‌های روشنفکری بیمار ایرانی است) تا حد امکان پرهیز کنم.

امسال هم مانند پارسال به بهانه‌ی روز تولدم (پنجم مهر) مجموعه‌ای از نوشته‌های وبلاگی‌ دو سال گذشته‌ام را به شکلی ویراسته و پیراسته در قالب پی‌دی‌اف تقدیم خوانندگان وب‌‌سایت «کابوس‌های فرامدرن» می‌کنم. کاش می‌شد همه‌ی داستان‌ها و شعرهایم را (که هرگز در اینترنت و هیچ‌جای دیگر منتشر نشده‌اند) به همین شکل ساده و کارآمد منتشر کنم. چاپ شدن کتاب بر کاغذ، در تیراژی حقیر که همان هم مفتضحانه توزیع شود و کسی نخواندش، چه فایده‌ای جز لعنت شیطان دارد؟ بگذریم…

روزگارتان خوش باد.

لینک دانلود سوت دو انگشتی: گزیده نوشته‌های وبلاگی ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱

مجموعه‌ی قبلی را از هم این‌جا می‌توانید دانلود کنید.

 

24 thoughts on “سوت دو انگشتی: گزیده‌ی نوشته‌ها

  1. تولدتون خیلی خیلی مبارک رضا جان
    همیشه سلامت و پر امید باشی
    ———–
    پاسخ: خیلی خیلی ممنون فرهاد جان

  2. تولدتان مبارک. خوشحالم که متولد شده‌اید!!!
    ممنون بخاطر هدیه‌تان.
    —————-
    پاسخ: ممنون. شما خوش‌حال باش. ما که همچین خوش‌مون نیومد از این قضیه.

  3. تولدت مبارک رضا جان… ممنون بابت فایل. فکر کنم تنها کسی باشی که روز تولدش کادو می‌ده. یه برنامه‌ای بچینیم روی ماهت رو ببینیم
    ————-
    پاسخ: مرسی عزیزم. ایشالا دیدار هم به زودی. ماه هم خودتی

  4. از آنموقعی که کامنت اولی را گذاشتم، دارم یادداشت‌های۸۵ را می‌خوانم و لذت می‌برم. من در موقعیت خاصی هستم و خواندن شرح دیدارتان با پسر عمه‌تان(مرتضی؛ هم‌نامم) حالم را خوب کرد. اکثر مطالب را پیش‌تر خوانده بودم ولی مرورش لذت‌بخش است. نوشته‌هایتان که زیبا هستند و دوست داشتنشان امری عادی است ولی ایشالا اگر توفیق دیدارتان نصیبم شد برای‌تان توضیح می‌دهم که چرا برای شما و یادداشت‌هایتان احترام زیادی قائلم.
    مجددا تولدتان مبارک.
    ————–
    پاسخ: کار خوبیه این جمع کردن نوشته‌ها. چون هیچ اعتباری به اینترنت نیست. یه وقت دیدی بازم آرشیو سایت رفت رو هوا. آقا در ضمن ما دیدن نداریم والا. همون دورادور بیش‌تر به شما خوش می‌گذره.

  5. —————
    پاسخ: ممنون از لطف شما دوست عزیز. متاسفانه کامنت‌های بدون نام واقعی را منتشر نمی‌کنم. ولی لازم دیدم از محبت‌تان سپاسگزاری کنم.

  6. سلام

    اینشاالله صد سال زندگیتو با شادی و عشق ادامه بدی
    ——————-
    پاسخ: سلام. آقا شما خیلی لطف داری. نیستی اما حواست هست. ممنون

  7. سلام بر جناب کاظمی و همه ی دوستان

    تولدتون مبارک. امیدوارم ۳۰۰ سال عمر کنید و همه ی کتاباتون رو منتشر کنید و همه ی فیلماتون رو بسازید.
    ————–
    پاسخ: سلام سید عزیز. چه خبره سیصد سال. بتونیم شصت سال عمر کنیم خوبه.

  8. دوستتان داریم؛ بیشتر از آنکه فکرش را بکنید.
    —————–
    پاسخ: شما لطف داری. همه این طوری نیستند.

  9. مطمئنا همه اینطوری نیستند ولی خیلی‌ها اینطوری‌اند.
    —————–
    پاسخ: مطمئنا خیلی‌ها این‌طوری نیستند ولی برخی این‌طوری‌اند.

  10. تبریک
    ما منتظر دومی هستیم (اوه ببخشید با تبریک کتابتون اشتباهی گرفتم.تولد اولی و آخریتون مبارک )

  11. اول اینکه بخاطر حرف بی ربطی که میخوام بزنم معذرت
    ولی _دوم اینکه_ به نظرم باارزش ترین و زیباترین حرف و تز و ایذئولوژی و … تو دنیا «حقوق بشر » هست . جند روزیه دارم فکر میکنم تا بجای اصطلاح عربی حقوق بشر یه اصطلاح فارسی پیدا کنم چون حقمه لااقل واسه محبوبترین چیزی که میشناسم یه اسم و اصطلاح دلخواه به زبان مادریم (حداقل فقط واسه خودم ) داشته باشم ولی هیچ اصطلاح خوب و موزون و زیبایی به ذهنم نمیرسه..
    از شما و خواننده هاتون می خوام اگه میشه کمکم کنید ..
    مرسی

  12. سلام آقای کاظمی.من به نوشتن علاقه مندم.چند داستان هم تا بحال نوشته ام.ولی با وضعیتی که ادبیات ما دارد احساس پوچی می کنم.به داستان هایی که در سایت های ادبی منتشر می شوند نگاه کنید هیچ کس حتی حاضر نیست نظر بدهد این در حالیست که خوانندگان این سایتها معمولا اهالی ادبیات هستند.به نظر شما با شرایطی که هست کدام قالب بهتر است نمایشنامه یا داستان؟من به نمایشنامه و فیلمنامه هم علاقه دارم و نوشتن فیلمنامه را شروع کرده ام ولی بین دو راهی نمایشنامه و داستان مانده ام.شما چه پیشنهادی دارید؟البته اگر حمل بر گستاخی نفرمایید.ممنون می شوم اگر وقت و امکان و حوصله اش را داشتید مرا راهنمایی کنید.

  13. جسارتا میخوام درباره گفته السا چیزی بگم…
    به نظر من در درجه اول باید دید استعداد چه کاری داریم.درسته فیلم نامه و نمایش نامه و داستان به هم خیلی شبیه ان ولی یه داستان نویس خوب لزوما یه فیلمنامه نویس یا نمایش نویس خوب نیست.هر کدوم قالب خودشونو دارن.مثلا تو داستان نویسی ذهنیت ولی تو دو تای دیگه عینیت مهم تره.از طرفی واسه نمایش نامه نویسی و فیلمنامه نویسی خیلی مهمه جایی زندگی کنی که به محافلشون نزدیک باشی. چطور میشه نمایشنامه نویس خوبی بشی ولی تو عمرت یه نمایش خوبم نبینی (مگه اینکه بچه تهرون باشی و هر هفته بری تئاتر شهر )از طرف دیگه وضع کشور ما طوریه که باید به ادبیات به عنوان یه دلخوشکنک شخصی نگاه کنیم.چون کسب درآمد با اون اگه محال نباشه حداقل غیرممکنه(میدونم دو تاش یکیه) بهتره یه کار جنبی باشه و رو درآمد و توجه مردم حسابی باز نکنی.اینکه هیشکی درباره داستان نظر نمیده دلیلش اینه که به قول آقای کاظمی ما اصلا خواننده ای تو کشور نداریم.همین تعداد محدودی هم که هرازگاه چیزی می خونن رویای نوشتن و .. دارن و زورشون میاد حرفی درباره کسی بزنن. ختم کلام و لب مطلب و خلاصه و چکیده عرایض اینکه …
    اینکه باید بلند شی بنویسی . . .

  14. چرا من همه عمر دیر رسیدم؟!!!!!!
    میلادت شاد باد.
    میخونم و بهتره امیدوار باشید که مایوسم نکنید، وگرنه من میمونم و شما و یه ضامن دار انقدی! حالا دیگه خود دانی!

  15. من ارشد تاریخم و شعرهای شما رو ناگفته های تمام مردمان زمان میدانم.مرسی از شعراتون
    —————
    پاسخ: ممنون. گمان کنم منو با یک هم نام اشتباه گرفته‌اید ولی ممنون.

Comments are closed.