چندی پیش ماهنامهی «صنعت سینما» شمارهی ویژهای را به بهترین فیلمهای اول کارگردانان سینمای ایران اختصاص داد. من هم در نظرسنجی این شماره حضور داشتم و اینها انتخابها و توضیح کوتاه من بودند:
به ترتیب سال ساخت
خشت و آینه (ابراهیم گلستان)، آرامش در حضور دیگران (ناصر تقوایی)، بیتا (هژیر داریوش)، صبح روز چهارم (کامران شیردل)، نقطهضعف (محمدرضا اعلامی)، پرده آخر (واروژ کریممسیحی)، بادکنک سفید (جعفر پناهی)، هفت پرده (فرزاد موتمن)، بوتیک (حمید نعمتالله)، چیزهایی هست که نمیدانی (فردین صاحبالزمانی)
گویا نخستین تلاش یک هنرمند راستین، عصارهای از سالها انتظار و عطش برای آفریدن و جاودان شدن است. چه دلنشین است این آغاز معصومانه. کاش هنرمند همیشه در عطش خلق بماند و در دل روزمرگیها و زیر بار غم نان گم و خم نشود. به قول مولای بزرگمان: آب کم جو تشنگی آور به دست.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
آی گفتید؛ عطش… کاش با آدم بماند. کاش بماند.
با نهایت احترام به بوتیک و هفت پرده، بی تا رو به شدت هستم
اونوقت بعضی ها بیشرمانه میگن ده نمکی فیلم اولش- اخراجی ها- از فیلم اول خیلی از کارگردانهای بزرگ و مهم سینما بهتر بوده!