ترانه: ستاره‌بارون

خیلی دلم گرفته

از این سکوت و تردید

کاشکی صدای پاهات

تو کوچه‌مون می‌پیچید

بغض شبو رها کن

دل رو بزن به دریا

این آسمون دلگیر

بارونی می‌شه فردا

فکر ترانه‌ای باش

که بی تو جون نداره

شعری که یک ستاره

تو آسمون نداره

ستاره‌بارونم  کن

به شادی مهمونم کن

چادر شب رو بردار

ستاره‌ها! خبر دار!

راوی درد غربت

رفیق رخوت شب

پناه قصه‌ها باش

تو ظلمت لبالب

پر بکش از سیاهی

از غم تن رها شو

آه سپیده‌دم باش

مرهم زخم‌ها شو

جای فرار از خود

از همه دل بریدن

فاصله‌ها رو کم کن

دل بده تا رسیدن

ستاره‌بارونم  کن

به شادی مهمونم کن

چادر شب رو بردار

ستاره‌ها! خبر دار!

5 thoughts on “ترانه: ستاره‌بارون

  1. به به. ممنون که ما رو ترانه بارون می‌کنید.
    آقای کاظمی یه شعرتون هم هست که من خیلی زیاد دوستش دارم با اجازه تو همین کامنت میگذارمش که بقیه عزیزان هم یک تجدید دیداری کنند.
    در این هوای نفس‌گیر، دلم هوای تو دارد
    خوش‌ام به پرسه به راهی، که رد پای تو دارد
    نشسته‌ام تک و تنها، به کنج کافه‌ی خلوت
    کنار میزِ همیشه، که باز جای تو دارد
    قسم به رخوت این‌جا، به دود خسته‌ی سیگار
    که قهوه فال غریبی، فقط برای تو دارد
    تو نیستی که بخوانی، از انتهای نبودن
    سکوت زخمی این شهر، غم صدای تو دارد
    برای شاعر تنها که سال‌هاست پس از تو
    به سینه سرفه‌ی مزمن، به دل عزای تو دارد
    ببین که مرده‌تر از مرگ، میان وحشت این شب
    کسی هنوز هوای ترانه‌های تو دارد…

    سلامتی این دل با صفا و این ذهن توانا…

  2. مرسی از این ستاره باران

    آدم برفی ها واقعا پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته . اگه سایت بیش از این فعال باشه واقعا پتانسیل تبدیل شدن به وب سایتی بسیار پر بازدیدتر از این رو داره .
    همین که خیلی جدی درباره سینما در اون نوشته میشه ، جای خوشحالی داره . متاسفانه چند سایت به اصطلاح سینمایی معروفمون ، به درد اونایی میخورن که دنبال اخبار زرد و حاشیه ای سینما هستن . هیچ وقت خبر از یک نقد یا تحلیل جدی در اون ها نیست .
    ————-
    پاسخ: اگر دوستانی مثل شما برای آدم‌برفی‌ها بنویسند حتی اگر شده ماهی یک مطلب ششصد هفتصد کلمه‌ای سایت را به جایگاه واقعی‌اش خواهیم رساند.از خودت شروع کن برادر.

  3. ” راوی درد غربت” ، ” رفیق رخوت شب” به این میگن یه ترکیب دل‌نشین بدیع دیوانه کننده که یقه‌ی خواننده رو میگیره و پرتش میکنه به دنیای تجربیات و ذهنیات نویسنده. و اینچنین است که ما سالیانی‌ست که “کابوس‌باز” شده ایم.

Comments are closed.