یک
خب من تمام زورم را زدم تا امسال هم قبل از پایان سال فیلم کوتاه دیگری را با نام نازی بسازم. بازیگرانم را انتخاب کردم. بقیه عوامل هم مشخص شدند. اما آخرش نشد که نشد. فقط و فقط به خاطر پول. ای پول لعنتی. با این حساب، ساختن فیلم موکول شد به بعد از عید. که آن هم اگر بشود.
دو
این بخشی از فیلمنامهی نازی است: «من بچه پایین مایینام. خزانه. چش وا کردم وسط خالهخانباجیها و نوننمکیها بودم. آقام خدا بیامرز پرسپولیسی تیر بود. همه فکر و ذکرش استدیوم بود. از اون امجدیه و شاهین سابق تا پرسپولیس. نور به قبرش بباره مرد زندگی نبود. الواطی تو خونش بود. مادرم خون دلها خورد از دست آقام. خلاصه ما بچگی نکردیم. نوجوونی هم نکردیم. اصش عاشقی تو نوجوونی اصل و اساسه. ما وقت عاشقیت نداشتیم. باقیش کشکه. حالا هم که زرتمون قمصوره. اگه تو زندگی دستمون به گوشهی دامن عاشقی نرسید ولی تو شعرا سر گذاشتیم رو پای عشق. آقا شعر واسه آدم آب و نون نمیشه. ولی واسه من هم درده و هم درمون. ببخشید زیاد زر میزنم. شما هم هیچی نمیگی ما از صبوریتون سوءاستفاده کردیم. شرمنده خلاصه. استاد ما گشتیم و پرسوجو کردیم ولی آماری از این امیرخان شما نجستیم. این وبلاگی هم که شما آدرسشو دادی یه دو سال و چندماهی هست که بهروز نشده. راستی شما خودتون آخرین پستشو خوندین؟»
سه
آدمبرفیها رسما دو هقتهای است که تعطیل است. فقط و فقط به خاطر پول. فقط دو سه نفر جویای حالش شدند. ای پول لعنتی!
چهار
چه سخت شده زندگی. چه مسخره است این وضعیت. وقتی همهی تلاشهایت نه سود مادی برایت دارد و نه ذرهای دلخوشی و دلگرمی.
پنج
از همهی زمین و زمان گریزانم.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
انشاءالله فیلمتون رو بزودی و به خوشی خواهید ساخت.
با پول یا بی پول هیچ توفیری ندارد؛ بسیار عزیز هستید.
سلام بر جناب کاظمی و همه ی دوستان
چه خبر تأثربرانگیزی! جایی که محل شکفتن و پاگرفتن استعدادهای زیادی بوده حیفه انقدر زود از دست بره ! من، نویسنده ی خوبی مثل آقای شاهد طاهری رو از طریق آدمبرفیها شناختم. با اجازتون پیشنهاد می کنم شماره حسابی اعلام بفرمایید تا هریک از دوستان به اندازه ی توانشون کمکی بکنند تا آدمبرفیها همچنان پابرجا بمونه.
—————-
پاسخ: سلام. ممنون. ایشالا درست میشه.