یک
عرض شود خدمت انورتان: آنها که پیگیر نوشتههایم هستند (چه از سر رفاقت و چه از سر کنجکاوی و…) میدانند نزدیک سه ماه است که اکانت فیسبوکم را غیرفعال کردهام، و راستش دیگر هم قصد ندارم فعالش کنم. آنها که هم که نمیدانستند خب الان لابد دانستهاند. این سایت کابوسهای فرامدرن عزیز تنها راه ارتباطی من با دنیای بیرون است؛روزنی کوچک است که از آن با تمام فارسیزبانان دنیا حرف میزنم. قیاس یک سایت شخصی پروپیمان مثل سایت من و فضای دور همی فیسبوک چنین است که گویی عدهای هر روز زل آفتاب در پارکی جمع میشوند تا در حد سکسک همدیگر را ببیند اما من یک دفتر شخصی شیک دارم که در ضمن مجهز است به آبسردکن و سیستم تهویهی مطبوع و پذیرایی ساده و پیچیده و از این حرفها (البته در ماه مبارک رمضان آب و پذیرایی به پس از افطار موکول میشود!)
از مزاح که بگذریم اینجا تنها جایگاه حضور من در فضای اینترنت است و شبانهروزی آمادهی پذیرایی و برقراری دیالوگ با شماست.
دو
برای آنها که مدام من را با رضا کاظمیهای دیگر اشتباه میگیرند عرض کنم که من منتقد سینما هستم، سه سالی هست که دستیار سردبیر مجله فیلم هستم، شعر و داستان و فیلمنامه و نمایشنامه مینویسم، هنوز کتاب شعر منتشر نکردهام، مجموعه داستان کابوسهای فرامدرن را با نشر مرکز منتشر کردهام که میتوانید آن را از خود نشر مرکز و احتمالا کتابفروشیهای دیگر بخرید (ترجیحا به کتابفروشی نشر مرکز، روبهروی هتل لاله بروید!). با باند ادبی روشنفکری رفاقتی ندارم و طبعا کتابفروشیهای مربوط به این باند و نشریات مربوط به این باند کمترین عنایتی به این کتاب ندارند و تمام تلاششان را کردند که این کتاب را بایکوت خبری کنند حتی آن چند نفری که دوست خود من بودند و از کتابم تعریف کرده بودند… اما مطمئنم که خواندن کتابم برای شما بسیار لذتبخشتر از اغلب کتابهای همان باند خواهد بود. و گذر زمان همه چیز را آشکارتر خواهد کرد.
سه
مدتهاست یکی از منتقدان سینما به هر مناسبتی دربارهی منتقدان دیگر با تفرعنی زشت اظهار نظر میکند. ایشان باید بداند که دیگران هم در موقعیتهای مشابهی قرار میگیرند اما از نظر دادن دربارهی همکارانشان طفره میروند یا حتی آن کامنتها را کلا منتشر نمیکنند. بهتر است آدمیزاد ماست خودش را بخورد و اینقدر از موضع بالا به همه چیز نگاه نکند. آدم خودش محال است بفهمد که کی و کجا زرتش قمصور شده. بهتر است کمی دوراندیش باشیم و بدانیم سرشت هر کنشی در این دنیا بومرنگی است. کلا هم تفرعن چیز خوبی نیست چون بدنامی به بار میآورد. فروتنی بیمارگونه و دروغین هم چیز خوبی نیست. آدم سالم باید به وقتش مغرور باشد و به وقتش فروتن.
چهار
بیایید از قضاوت زودهنگام، واکنشهای احساسی و لجنپراکنی در غیاب یک انسان که قابلیت دفاع از خودش را در آن زمان و مکان ندارد بپرهیزیم. پناه میبرم به خدای مردم از شر مردم.
پنج
در پناه پروردگار
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
سلام.خوبین؟من همیشه به دفتر شیک شما سر می زنم.و باید بگم که هم لذت می برم و هم یاد می گیرم.بابت اجرای نمایشتان خیلی خوشحال شدم و تبریک می گم.به امید ساخته شدن فیلم بلندتان.
———-
پاسخ: سلام. ممنون. پیروز باشید
آقای کاظمی عزیز و گرامی
نمایشنامه خوانی تان را دیدم و بسیار لذت بردم . اظهار نظر مفصل تر در مورد ” حلقه مفقوده ” بماند برای بعد . اما متن به شدت جذابی بود . یه جورایی شبیه کتاب داستانتون بود . و به شدت حس ” رضا کاظمی ” سینمایی دوست داشتنی با آن شعرها و داستان های قوی از دل کلمه به کلمه اش بیرون میزد .
آقای صفری بازیگر خیلی خوبی هستن (هرچند نمایش اخیرشون ” پسران آفتاب ” نمایش خوبی نیست ) اما همه چیز دست به دست هم داده بودن تا شب به شدت خوب و لذت بخشی باشه .
خیلی خوشحالم که فعالید و فعالید .و هم چنان فعال …
—————
پاسخ: بسیار ممنونم از لطف و توجهت. خوشحالم که پسندیدی.
من همیشه میام اینجا .بی صدا،با صدا.بی سلام،با سلام.بی خداحاظی، با خداحافظی.
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد / آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود.
(راست گفت پروردگار والامرتبه و بزرگ)