هشت سال دولت نهم و دهم هم سرآمد. پیروزی «او» در انتخابات ۸۴ شوک بزرگی برای بسیاری از ایرانیها بود. از همان روز اول مقابله و تخریب شکل گرفت. حالا که به آرشیو ذهنم مراجعه میکنم اولین جوکی که برایش ساختند مربوط به پاییز همان سال بود و ماجرای اپیدمیشدن وبا و گم شدن جوراب و… . بله از همان زمان تقابل شکل گرفت و در تمام هشت سال به بدترین شکل ادامه یافت و دودش به چشم مردم رفت. حالا هم برای اینکه در بین این بخش قابلتوجه از مردم، خودی جلوه کنی و از جمع گرم و صمیمیشان رانده نشوی باید ماست دولت نهم و دهم را سیاه بدانی و روزش را شب و شبش را روز. دولت اخیر هم مثل همهی دولتها کاستیهایی داشت و قوتهایی. قصد ندارم در این یادداشت مختصر فهرستی از نقاط مثبت و منفی ارائه کنم اما تردید ندارم که در آینده و با گذر از فضای قطبی این روزها میتوان برآورد منصفانهتری از این دوره داشت.
اما دوران اخیر یک ویژگی کمنظیر داشت که فارغ از تمام ارزیابیهای کارشناسی، از نقاط سیاه و شرمآور تاریخ ایران بوده است. ادبیات ناپسند و بسیار نازلی در این دوران رواج یافت. ادعاهای واهی، بر باد دادن منافع ملی با حرفهای بیپایه و نسجیده، هتک آبروی دیگران، تمسخر و ریشخند در پاسخ به هر انتقاد و پرسش، و دروغ پشت دروغ، همه و همه کار را به جایی رساند که بسیاری برای پایان کار این دولت روزشماری کنند. و بهیقین امروز روز فرخندهای برای این بسیاران است.
سالها پیش مطالبهی مردم، تحقق جامعه مدنی و آزادی بیان بود و امروز بهبود اقتصاد مثل یک آرمان دستنیافتنی است. این دستاورد بزرگ دولت نهم و دهم است و چه دستاورد مبارکی است برای مخالفان جامعه مدنی.
زمان میبرد این زخم خوب شود… به امید روزهای بهتر که سزاوار ایران و ایرانی باشد.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
به امید آن روز….
چیزایی که نوشتی انقدر پررنگه که بدوت توجه به آینده هم امروز روز مبارکیه
یه روز خوب میاد . . . .ولی هنوز خیلی مونده