هر گفتوگوی عادیای که مجبورم به آن گوش کنم (هرچند مجبور نباشم در آن شرکت کنم) مرا هراسان میکند، فلج میکند… به نظرم آنها زبان را به شکل پوچی بیش انباشتهاند: اظهار نظر میکنند، ایراد میگیرند، بحث میکنند، فخرفروشی میکنند. من با پرتغال، با دلسوزی برای سگها، با آخرین شماره فلان مجله چه کار دارم؟ من دنیا را ـ آن دنیای دیگر را ـ همچون سرسامیسراسری میبینم.
رولان بارت
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
این از کدوم کتاب بارته؟ممنون
حال می کنم وقتی یکی درست می زنه وسط خال. نشونه گیریت حرف نداره داش رضا 🙂
کنجکاو شدم بدانم این جملهها کجا منتشر شده.