جان دنور خواننده و بازیگر آمریکایی متولد سال ۱۹۴۳ و درگذشته در سال ۱۹۹۷ . ترانهی زیر یکی از معروفترین کارهای او و سرشار از عشقی معصومانه است.
این ترانه را از اینجا دانلود کنید.
—-
وست ویرجینیا یه جایی تو مایههای بهشته
کوههای بلوریج، رودخونهی شنندوآ
زندگی اونجا بیشتر از عمر درختا و کمتر از عمر کوهها قدمت داره
و مثل نسیم در هوا جاریه
Almost heaven, west virginia
Blue ridge mountains, shenandoah river
Life is old there, older than the trees
Younger than the mountains, blowing like a breeze
جادههای روستایی ، منو ببرین خونه
به جایی که بهش تعلق دارم
وست ویرجینیا، مادر اهل کوهستان من
منو ببرین خونه، ای جادههای روستایی
Country roads, take me home
To the place, I be-long
West virginia, mountain momma
Take me home, country roads
همهی خاطرههام، خلاصه میشن در اون مادر
زن یه معدنچی که یه آب به سر و روش نمیزنه
چرک و غبارگرفته، عین یه نقاشی رو سینهی آسمون
طعم مهآلود مهتاب، یه قطره اشکِ تو چشمم
All my mem’ries, gather ’round her
Miner’s lady, stranger to blue water
Dark and dusty, painted on the sky
Misty taste of moonshine, teardrop in my eye
جادههای روستایی ، منو ببرین خونه
به جایی که بهش تعلق دارم
وست ویرجینیا، مادر اهل کوهستان من
منو ببرین خونه، ای جادههای روستایی
Country roads, take me home
To the place, I be-long
West virginia, mountain momma
Take me home, country roads
صداش تو گوشمه، که صبح به صبح صدام میزنه (بهم زنگ میزنه)
صدای رادیو یادم میاره که هنوز از خونه دورم
و حین رانندگی تو جاده
حسم میگه دیروز، آره دیروز باید خونه میبودم
I hear her voice, in the mornin’ hours she calls to me
The radio reminds me of my home far a-way
And drivin’ down the road I get a feeling’
That I should have been home yesterday, yesterday
جادههای روستایی ، منو ببرین خونه
به جایی که بهش تعلق دارم
وست ویرجینیا، مادر اهل کوهستان من
منو ببرین خونه، ای جادههای روستایی
Country roads, take me home
To the place, I be-long
West virginia, mountain momma
Take me home, country roads
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
«آن باد که خوشههای گندم را میلرزاند٭»
ترانهای از رابرت دی. جویس (١۸۸٣-١٨٣٠)
مینشینیم میان این درهی سبز
مینشینیم با عشق راسیتنام
و دل ِ بیقرارم مردد که برای کدامیک بپوید
آن عشق دیرینه یا این عشق تازه
این عشق دیرینه برای او، و آن عشق تازه
که ناگزیرم کرده ایرلند را نازنینانه بیندیشم
هنگامی که بادی که نرم،
بر چمنزار وزید
و گندم ِ طلارنگ را میلرزید
دشوار بود که
آن کلمات ماتمزده به زبان آید
پیوندهایمان از هم بگشاید
ولی، آه، که چه دشوارتر
شرمی بردن از این
زنجیر ِ بیگانه که در میانمان
پس چنین گفتم: “سپیدهدم راهِ تنگدرّه میپویم
و با دلیران همآواز میآوازم
هنگامی که باد نرم
گندم ِ طلارنگ را میلرزید
غم بود همهْ که به بوسهای اشکاش ستردم
بازواناش به گردِ من
هنگامی که در گوشام
صفیرکشان
شلیکِ شوم
از بیشه برون آمد
و گلوله
بر سینهی عشقام نشست
سالیندیده چهزود، در بهار عمر
و همانجا سر به سینهام جان باخت
هنگامی که باد نرم
گندم ِ طلارنگ را میلرزید
به خاکاش نهادم
کنار جوباری بر ِ کوه
و جای دادم چه بسیار
شکوفههای تابستانه را
با سبزْشاخههایی نرم
بر آغوش ِ به خون نشستهاش
گریستم و بر آن جسم چون سنگی تهی از جان
بوسهای زدم
پس شتافتم تا به بام و میان ِ کوه
با انتقامام، هم آن زبانهای که میکشید برای دشمنام
هنگامی که باد نرم
گندم ِ طلارنگ را میلرزید.
مترجم: علی ثباتی
ممنون آقا رضا ترانه زیبایی بود