جام جهانی ۲۰۱۴، زردچوبه و لیونل مسی

یک

خب این عکس تاریخی شد و رفت. سال‌ها بعد کسی حال‌وروز کنونی ما را به یاد نخواهد آورد و این عکس تقلیل پیدا خواهد کرد به «آه! آن سال که ایران در جام جهانی برزیل حضور داشت. یادش به‌خیر» اما قسمت ناگوار این عکس، همین خانم زردچوبه‌ای است که بار دیگر یادآوری کرد ما غریب‌ترین و جداافتاده‌ترین مردمان جهانیم. اما این فقط روی هوچی‌گرانه و سوگوارانه ماجراست و تقریبا هرکس که دلش می‌خواسته می‌توانسته تمام رویداد قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۱۴ را از ماهواره یا اینترنت ببیند. استراتژی زندگی دوگانه در ایران به بالاترین سطحش رسیده: جامعه‌ واقعی / جامعه‌ای که تلویزیون جمهوری‌اسلامی‌وانمود می‌کند یا نشان می‌دهد! تلویزیون کم‌ترین نسبتی با واقعیت کوچه و خیابان ندارد. خلاص. یک ایرانی از همان دوران دبستان، زندگی دوگانه در خانه و مدرسه را می‌آموزد. و این دوگانگی را تا دانشگاه و شغل و همه‌ امورات پی می‌گیرد. راه دیگری هم وجود ندارد.

تماشای تلویزیون رسمی‌و تحمیلی کشور ایران واقعاً صبر ایوب می‌خواهد؛ توهین و تحقیر جانانه‌ای است که می‌تواند موجب دق‌مرگی شود. البته خود من تلویزیون را ندیدم و از طریق روایت دوستان و خواندن مطالب و کامنت‌های سایت‌ها در جریان پوشش مضحک مراسم توسط تلویزیون قرار گرفتم (بیچاره حمیدرضا صدر و امیر حاج‌رضایی! البته حق‌شان است؛ وقتی با علم به این شرایط در چنین مضحکه‌هایی حاضر می‌شوند باید سهمی‌از تحقیر هم نثار خودشان شود). دیشب به دلیلی از طریق رادیو قرعه‌کشی را پی‌گیری می‌کردم. چند نفر که معلوم بود حسابی کیفور هستند روی مونیتورشان تصاویر را بی هیچ مشکلی می‌دیدند و برای شنوندگان تعریف می‌کردند! مدام خوشمزگی و تکه‌پرانی می‌کردند و فتیله‌ی مزخرف‌گویی و خنده‌ هیستریک‌شان یک لحظه پایین نمی‌کشید. نکته احمقانه این بود که آن‌ها به لطف آقای ضرغامی‌مجاز به تماشای تصاویری بودند که میلیون‌ها ایرانی مجاز به تماشایش نبودند. احتمالا آن یاوه‌گویان که واقعا مهملات می‌بافتند و دور هم خوش می‌گذراندند صلاحیتی داشتند که چند ده میلیون‌ ایرانی ندارند.

این هم خاطره‌ای متناسب از دوران دانشجویی (سال ۱۳۷۷): مسئول بسیج خوابگاه چهارچشمه مشهد که می‌دانست عشق فیلم هستم از من خواست مسئولیت کانون فیلم خوابگاه را برعهده بگیرم. من هم که مرام فراجناحی داشتم (و هنوز هم دارم) پذیرفتم! قرار شد در مرحله نخست چند فیلم برایش ببرم تا بازبینی کند. وقت بازبینی(!) از من هم دعوت کرد. با هم فیلم را می‌دیدیم و هرجا که به نظرش مسأله‌دار بود pause می‌زد یا برمی‌گرداند و اسلوموشن تکرار می‌کرد. این تن بمیرد اگر دروغ بگویم. جایی دامن زنی حین دویدن  بالا رفته بود. عزیز دل ما فیلم را عقب زد و گفت: «جناب کاظمی! این‌جا را ملاحظه بفرمایید.» و بعد با دور کند فیلم را play کرد. «بله دقیقا این‌جا. به نظر شما دامن بیش از حد بالا نرفته؟ اجازه بدهید دوباره عقب بزنم… بله بله . ملاحظه بفرمایید. این نقطه را عرض می‌کنم… اجازه بدهید زوم کنم… » و اراجیفی از این دست.  یک هفته نشده بود که آن مسئولیت را رها کردم و خلاص. 

این‌ها همه نکته‌هایی تکراری و ملالت‌بار هستند. به شکلی کاملاً رسمی‌تلویزیون این کشور دستش را به نشانه تسلیم بالا برده. رسما دارد می‌‌گوید ما می‌دانیم که شما چه می‌خواهید. شما هم معذوریت ما را بدانید. بروید ماهواره ببینید و هم خودتان را خلاص کنید و هم ما را. نگران تشرهای پلیس هم نباشید. کافی‌ست سری به پشت‌بام‌تان بزنید. همه ماهواره دارند. شما هم می‌توانید داشته باشید. چرا که نه. این‌ها را خود تلویزیون رسمی‌با زبان بی‌زبانی می‌گوید؛ تلویزیونی که تمثال بیچارگی است؛ یک نمونه از شاهکارهایش: هر چیزی را که نود دقیقه باشد با نام «سینمایی» (و نه حتی فیلم سینمایی) به خورد ملت می‌دهد و فیلم‌های سینمایی شناخته‌شده را اخته و مثله می‌کند و به شصت دقیقه می‌رساند و با عنوان «داستانی» روی آنتن می‌برد. وقتی حماقت  یک رسانه تا این حد است، کلا تکلیف مشخص است.

دو

به عنوان یک شیفته دیرین تیم فوتبال آرژانتین از این‌که با این تیم هم‌گروه هستیم خوش‌حالم. آرژانتین تیم هشلهفتی است، با تاکتیک و حسابگری میانه‌ی چندانی ندارد. فوتبال را زیبا و دیمی‌بازی می‌کند. ممکن است ده گل به ما بزند ولی یک وقت دیدی این فوتبال دیمی‌برابر فوتبال دیمی‌تر و البته نازیبای ما هنگ کرد و کم گل خوردیم یا یک در هزار مساوی گرفتیم. همین احتمال اندک را برابر تیم‌هایی مثل اسپانیا، آلمان، هلند، پرتغال، برزیل و کلاً هر تیم خوب و بابرنامه‌ی دیگر نمی‌شود در نظر گرفت. در برابر چنان تیم‌هایی ما قطعاً بازنده‌ایم و باید تلاش کنیم آبرومند ببازیم. اما آرژانتین شدیداً بی‌حساب‌وکتاب است و آن‌قدر مغشوش است که حتی می‌تواند مسی را هم مچل و بی‌خاصیت کند. به هر حال اگر کم‌تر از سه گل از آرژانتین بخوریم باید کلاه‌مان را بیندازیم هوا. با بوسنی و نیجریه هم اگر واقعا خوب بازی کنیم می‌توانیم مساوی بگیریم یا حتی نتیجه‌ای بهتر. کافی‌ست به کیروش اعتماد کنیم و بازی‌های تدارکاتی هدفمند و خوبی داشته باشیم. فعلا خنده‌های کفاشیان روی اعصاب است. او واقعا مدیر نالایقی‌ست که بعید است در فاصله اندک مانده تا جام جهانی بتوانیم از شرش خلاص شویم. او قطعا طوری برنامه‌ریزی کرده که پس از جام جهانی اگر نتیجه کار مفتضحانه بود داوطلبانه کنار برود. اگر می‌شد همین امروز فلنگ را ببندد خیلی خوب می‌شد. او  استخوان در گلوست.

اما واکنش ایرانی‌ها به بازی مقابل آرژانتین واقعا تأمل‌برانگیز است. عده‌ای از همین حالا در شبکه‌های اجتماعی و در صفحه ستاره‌هایی مثل لیونل مسی توهین و تمسخر را آغاز کرده‌اند. عده‌ای دیگر هم مسی و تیمش را به مقام خدایگانی می‌رسانند. توهین و تمسخر که جزئی از عقب‌ماندگی‌مان است اما ستایش و پرستش بیگانگان هم اغلب نتیجه‌ی معکوس به بار آورده. آخرین موردش پائولو مالدینی بود که در سفرش با آث میلان به ایران برای بازی با پیشکسوتان پرسپولیس از هیچ میمیکی برای نشان دادن نفرتش از فضای دوروبرش دریغ نکرد! و یک عده هم مدام دنبال این انسان مغرور می‌افتادند و البته حسابی ضایع می‌شدند. روزگاری همین هندوانه‌ها را زیر بغل یورگن کلینزمن هم گذاشتیم از بس که جوگیریم. خبر آمد که مردک گفته برای وقوع زلزله در ایران متاسف است. از بس پاچه‌خواری‌اش را کردیم نزدیک بود تور دروازه‌مان را جر بدهد، انگار مهم‌ترین گل عمرش را زده باشد! فردا همین بلا با مسی سرمان خواهد آمد اگر برایش مسجل شود که در ایران کشته‌مرده زیادتر از حد معمول دارد. بگذریم…

جام جهانی می‌تواند تجربه تحقیرکننده‌ای باشد اگر آدم‌های نالایقی مثل کفاشیان در این فرصت باقی‌مانده خودشان را نجنبانند و تدارک مناسبی برای تیم ایران نبینند. برعکس، می‌شود حضوری آبرومندانه در عین بازنده بودن داشت. اما جدا از مسائل تکنیکی، صرف حضور ایران در آن جام و حضور پررنگ احتمالی ایرانی‌هایی که از کشورهای مختلف برای تماشای بازی تیم‌شان به برزیل می‌روند شکاف میان تلویزیون حکومتی و واقعیت مطالبات مردم را بیش از پیش گشاد خواهد کرد. یک نمایش دروغین پاستوریزه در تلویزیون در فضایی عبوس و مرگ آلود با آیتم‌ها و کارشناسانی خواب‌آلود در این سو، و موجی از شور و التهاب و رنگ و نشاط در عالم واقعیت. انتخاب با شماست.

6 thoughts on “جام جهانی ۲۰۱۴، زردچوبه و لیونل مسی

  1. در حماقت و سقوط اخلاقی ایرانیان از اهالی تلویوزیون و مدیران تا ماچ کنندگان به مالدینی وکلینزمان و کامنت گزاران بیکار و مسخره تا آن دوست دانشجوی عقده ای شما که شکی نیست و من هزاران بار با شما موافقم. ولی کلاهتان را قاضی کنید. من جوان دلم می خواهد ساعتی چند به پای آینه جادو با عشق فوتبال مردانه پی گیر گروهبندی جام جهانی باشم و از تصور اینکه چه تیمی با چه تیمی بازی خواهد کرد ساعتی خوش بگذرانم. آیا نامردی نیست که در این مدت به مداومت دو تا … گرد خانم برود توی چشمم و مور مورم شود و حالم بد شود. امروز انقدر آزادی هست که نمیتوانید به تصویری در اینترنت یا فیلم و سریالی نگاه نکنید بدون اینکه لنگ و پاچه و پهنای مکرمه ای به چشمتان فرو نرود و حآلتان را بد نکند. و حتی این یک ساعت آرامش را از ما دریغ داشتند. در ضمن مجبور بودم لبخندهای مصنوعی و ابلهانه اش را هم تحمل کنم که فقط به خاطر همین قبنل و سنبل است که خانم را به این مراسم آورده اند و الا نه از فوتبال چیزی می فهمید نه از قرعه کشی و فقط به زور چند جمله را طبق سناریو حفظ کرده بود و مثل طوطی تکرار می کرد بدون اینکه فهمیده باشد و حتی نتوانست وظیفه اش را که ترجمه جملات مسوول فیفا و توضیح مراسم قرعه کشی به پرتغالی بود انجام دهد، و الا چه اشکال داشت مارتای فوتبالیست که مناسب لباس می پوشد به این مراسم می آمد. توجه کنید که تنها خانم این مراسم ایشان بودند و دقیقا معلوم بود که این یک مراسم مردانه است و تبلیغ برزیلی ها که آی مردان فوتبالدوست به کشور ما بشتابید که هم جام جهانی است و هم ما لعبتانی اینچنین با چنین دم و دستگاهی باب میل شما داریم که مانند گوسفند رامند و لبخند می زنند و خود را به راحتی نشان می دهند و هیچی هم حالیشون نیست که باعث دردسر شما شوند و در ساعات فراغت در ازختیار شما خواهند بود. شما حالتان از چنین رفتاری با مردان و تصویری از زنان به هم نمی خورد؟ والا یا بازی مردانه است و دیگر آن خانم را هم دعوت نمی کردید یا زنان هم علاقه به فوتبال دارند که باید یکی دو تا از مدوعین جدی هم خانم می بودند. البته اینهم فقط بازاریابی و گوشت گوسفند فروشی است و مشخص است که ملت دنیا مثل ملت ایران هم ندید بدیدند و فقط در فیلمها است که همه حال می کنند و الا ۹۰ در صد مردم چنین چیزهایی در زندگی عادی ندیده اند و برای داشتن آن له له می زنند، ودر نتیجه چنین تبلیغاتی خریدار دارد.
    ————-
    پاسخ: این هم نظری بود جناب غول

  2. دمتون گرم آقا رضا خیلی حال کردم
    ———–
    پاسخ: این روزها که همه رفقا گرم نشمه بازی و لاس خشکه در فیسبوک هستند و کسی حال سر زدن به وبسایت و کامنت گذاشتن نداره کامنت شما حسابی چسبید
    ممنون

  3. خدایی یکم کافور تو غذای این رفیق سانسورچی مون بریزن بد نیست آ!
    والا بخدا! آدمم اینقدر تحریک پذیر!
    ——————–
    پاسخ: آها نکته انحرافی این‌جاست: شنیده‌ام مسئول سانسور در پخش زنده، چند خانم هستند نه آقا.

Comments are closed.