صددرصد خارجی

tea

از عجایب روزگار یکی این است که کشوری با شعار استقلال بسیاری از محدودیت‌ها را به جان بخرد و شهروندانش به سان ساکنان جزیره‌ای شوند که اکثریت قاطع‌شان نتوانند حتی برای یک بار پای‌شان را از مملکت بیرون بگذارند، و البته هر سال بر ضرورت تولید داخلی برای رهایی از وضعیت نابه‌هنجار اقتصاد تاکید شود اما در یکی از «پربیننده‌ترین» ساعت‌های شبکه‌های تلویزیونی (به زعم گردانندگانش که گمان می‌کنند خیلی‌ها برنامه‌های آن‌ها را به برنامه‌های ماهواره ترجیح می‌دهند) تبلیغ مفصل و جانانه برای برنج و چای «صددرصد خارجی» کنند و مضحکه‌ای بی‌مثال به راه بیندازند.

ساده‌اش این است: شبکه سه در یک رپرتاژ تبلیغی حسابی پول‌ساز در قالب یک برنامه زنده، هر هفته تبلیغ تپلی برای چای و برنج “محسن” می‌کند. رییس کمپانی مربوطه هم با وقاحت تمام و با افتخار اعلام می‌کند که محصولاتش صددرصد خارجی است و به هیچ‌وجه از چای و برنج داخلی استفاده نمی‌کنند. چنین برنامه‌ای مزین است به حضور بازیگران و ورزشکارانی ساده‌دل یا شاید نادان که به هر دلیلی حاضر می‌شوند در یک آگهی تجاری زنده نقش بازی کنند. حضور این آدم‌ها به خودشان بستگی دارد و البته به میزان مرغوبیت دنبه‌ای که به سبیل‌شان زده می‌شود اما بحث من درباره‌ی این وقاحت افتخار به فروش محصول خارجی است که هرجور حساب می‌کنم با تمام اصول و معیارهای راهبردی «نظام» در سال‌های اخیر و با شعارهای مطنطنی که مدام از همین تلویزیون رسمی‌پخش می‌شود مغایرت محض دارد.

به عنوان یک گیلانی، شناخت دقیقی از وضعیت نامساعد و غم‌انگیز کشاورزان برنج و چای دارم. و باز به عنوان یک گیلانی، همواره بهترین و مرغوب‌ترین چای و برنج داخلی را مصرف کرده‌ام و بسیاری دیگر را هم می‌شناسم که هیچ صنمی‌با شمال ندارند اما برنج و چای‌شان را همیشه از محصول مرغوب داخلی تهیه می‌کنند. ذائقه‌ی بدآموخته و گمراهی، دو عامل مهم گرایش بسیاری از هم‌وطنان به محصولات مثلاً خارجی‌اند. اگر تمام عالم و آدم بگویند بسیاری از این چای‌های وارداتی سرشار از اسانس و رنگی هستند که مشخصاً برای بدن زیان‌بار است و می‌تواند سرطان‌زا هم باشد، باز به گوش کسی نمی‌رود. اگر چای ایرانی مرغوب را درست و اساسی دم کنید هیچ چایی به گرد پایش نمی‌رسد. یک خاطره: دو سال پیش در بازگشت از سفر شمال مقدار قابل‌توجهی چای بهاره‌ی اعلا و درجه‌یک همراه خود آوردم و به دفتر مجله‌مان هم بردم تا محض نمونه یک بار هم که شده چای اسانس‌دار بی‌کیفیت هرروزه را کنار بگذارند و این را دم کنند. آبدارچی زحمتکش مجله که مازندرانی است با ذوق وشوق چای را دم کرد. یک ساعت بعد یکی از کارمندان مجله از من خواست برای حل یک مناقشه به اتاقش بروم. بحث بر سر این بود که آبدارچی را متهم می‌کردند که امروز چای خراب و مانده دم کرده و حال دو سه نفر بد شده بود. البته همان روز سردبیر هم از چای تازه خورده بود (بی‌آن‌که بداند) و اعتراضی نکرده بود. از من اصرار و از رفقا انکار که این چای مسأله دارد و تقلبی است. مشکل از ذائقه‌ای بود که بدجور عوض شده و کاریش نمی‌شد کرد.

بامزه است که کله‌پزی‌های تهران روی کله‌پاچه دارچین می‌ریزند و وقتی می‌پرسی این دیگر چه بدعتی است می‌گویند مشتری‌ها بوی کله‌پاچه را دوست ندارند. کسانی را می‌شناسم که از هر ترفندی برای از بین بردن بوی میگو و ماهی و… استفاده می‌کنند و بعد ادعا می‌کنند که عاشق غذاهای دریایی‌اند. کسانی هم هستند که خودشان را لوطی الواط و خدای اشربه‌نوشی می‌دانند و برای صرف اشربه غیرمجاز شگردهایی را به کار می‌بندند تا بو و طعم الکل را از بین ببرند! اولا این چه مرضی است که آدم چیزی را که دوست ندارد به‌زور مسخ کند به چیزی دیگر و بعد خودش را مشتاق این موجودیت بی‌هویت تازه نشان دهد. ثانیا این چه مغزی است که اخ و تف به هر چیز اصیل و واقعی را نشانه‌ای از تمدن و کلاس اجتماعی می‌بیند؟

از همان چای که ذکرش رفت برای استاد ارجمند جهانبخش نورایی هم برده بودم (البته به سفارش خود ایشان). جز تحسین چندباره‌ی طعم و بوی آن، استاد چند ماه بعد باز هم از آن چای سفارش دادند. آخرین بار که هنگام جشنواره فجر سال گذشته استاد را در یک نمایش خصوصی دیدم باز هم ذکر خیر آن چای را کردند و گفتند اگر امکان دارد باز هم برای من چندین بسته از آن چای سفارش بده (و البته استاد هیچ‌وقت اجازه نداده‌اند چای را به عنوان سوغات به ایشان پیشکش کنم و همیشه به‌اصرار هزینه‌اش را پرداخته‌اند). نمی‌دانم این معادله را چه‌طور حل کنم؟ یکی از فرهیخته‌ترین و متمدن‌ترین انسان‌هایی که در زندگی‌ام دیده‌ام این‌چنین شیفته چای ناب ایرانی است و بسیاری از آدم‌های نوکیسه و تازه‌به‌دوران‌رسیده تحمل چای ایرانی را ندارند و به کم‌تر از احمد رضایت نمی‌دهند؟ آیا سیاست‌های اقتصادی ریاکارانه ما  و بسنده کردن به شعارهای تکراری و توخالی در پرورش چنین ذائقه‌ای موثر نبوده؟ از عجایب روزگار یکی هم این بود که سال‌های سال کارخانه چای گلستان را مثل ابوالهول در شهرم لاهیجان می‌دیدم و عطر دل‌‌پذیر برگ‌های چای تازه‌ی در حال فرآوری در هوای پیرامون آن جاری بود اما روی پاکت‌های چای این کارخانه نوشته می‌شد «صددرصد خارجی». این دیگر فراتر از شیادی است؛ بیش‌تر به پستی می‌ماند.

ورود احمقانه و افسارگسیخته‌ی چای و برنج پدر کشاورزان ایرانی را درآورده و بعد آن انسان نادان در برنامه‌ای بسیار حقیر (از حیث کیفیت و اجرا)، با افتخار اعلام می‌کند که بینندگان عزیز اصلا نگران نباشند؛ محصول ما صددرصد خارجی است. کدام همت مضاعف؟ کدام تولید ملی؟ کدام حماسه اقتصادی؟ به‌راستی که…

الان خونم حسابی به جوش و خروش افتاده. تا حرف‌های بدتری نزده‌ام خداحافظ.

4 thoughts on “صددرصد خارجی

  1. به نظرم سلیقه امروز خیلی از ما تن به انتخابهای راحت الحلقوم داده است.این نکته تنها در مورد مصرف مواد غذایی و مثلا چای صادق نیست. سبد خرید محصولات فرهنگی و هنری(موسیقی،فیلم، کتاب،مجله،روزنامه و …) مردم نیز پر است از محصولات راحت الحلقوم. نمونه این روزها همین فیسبوک است. با بنده موافق هستید آقای دکتر؟

    در ضمن ان شالله فرصتی پیش بیاید و در دفتر مجله و در محضر شما، از آن چای های خوش طعم اصل گیلان بنوشیم. مخصوصا در یک روز بارانی.
    ————–
    پاسخ: خوب نخواندی. دفتر مجله چای گیلان ندارد. چای اسانس‌دار می‌نوشیم به نیت آب داغش که گلوی‌مان تازه شود! 🙂

  2. عادت مان شده انگار گول بخوریم و جالب تر آن که لذت هم می بریم
    از این گول خوردن!!! مضحکه ست.حیف.

  3. از چاى کیسه اى متنفرم خلاص
    ———–
    پاسخ: گاهی بد نیست ها! البته واسه آدمای تنبل و عجولی مثل من

  4. آقا رضا, خدا امواتت رو ببخشه و بیامرزه. واقعا به موضوع جالبی اشاره کردی……
    ————
    پاسخ: ایشالا خودت بیای در رأس کار و بهبود ببخشی به امور

Comments are closed.