Chain reaction / Domino principle
این تغییر و تحولات کشورهای عربی هم شده مثل بازی دومینو. یک مهره که سر خورد و افتاد، بقیه هم به ردیف در حال افتادناند. یا یک جور واکنش زنجیرهای… ما این شانس بزرگ را داریم که در یکی از عجیبترین (و به نوعی مضحکترین) دورههای تاریخی زندگی کنیم. سرعت سرایت شورش و انقلاب هم مثل سرعت تکنولوژی و ارتباطات سرسامآور شده. ولی در یک چیز تردید ندارم؛ جوجه را آخر پاییز میشمرند. فرجام مردم فعلا پرشور و خوشخیال این کشورها را هم باید دید. نظر من این است که در بهترین حالت، جای پالان نمدی پارهپورهی این سالها، یک پالان چرمیخوشدوخت و زربفت بر پشتشان خواهند گذاشت. چه کسانی؟ کرکسها را دست کم نگیرید.
در نقدم بر فیلم تلقین نولان هم نوشته بودم. آن ناآرامیو بلوا در یک کشور عقبافتاده را که در ذهن یکی از کاراکترهای فیلم مهندسی و ساخته شده به خاطر میآورید؟ هنوز هم فکر میکنم تلقین نولان در آینده بدل به یک رفرنس(مرجع) مهم خواهد شد. نه از منظر سینما، از جهت بازخوانی ویژگیهای یک دوران منحصربهفرد و شلمشوربای تاریخی.
Masoud vs. Masoud
حرف آقای مسعود فراستی در برنامهی هفت (دربارهی آقای کیمیایی) را احتمالا شما هم شنیده یا دربارهاش خواندهاید. حرف فراستی قابل بحث و پاسخگویی است و از این حرفهای فکر نشده نیست که به سادگی بشود از کنارش گذشت. من فرسنگها از آقای فراستی دورم… ولی به نظرم او نه مرتکب بیادبی که صرفا مرتکب یک اشتباه استراتژیک شده.
در سالهای کودکی و دبستان، پدرم همیشه نصحیتم میکرد که وقت بحث دربارهی یک موضوع مهم و مورد اختلاف، صدایت را بالا نبر، عصبانی نشو و حرفهای تند بر زبان نیاور، چون حتی اگر حق با تو باشد به خاطر رفتارت نادیده گرفته میشوی و چه بسا از سوی ناظران بیطرف ( و اغلب کمهوش و خنگ = دنبالهروها) محکوم خواهی شد.
حتما شما هم شنیدهاید که «شیر که پیر شد لگدش میزنند»… حالا شده حکایت یک عده نوجوان دنبالهرو که سینهدرانی میکنند. این سینهدرندهها باید خیلی پیش از اینها به فروید و لکان و ژیژک و … هم میتاختند و نوشتههایشان را به آتش میکشیدند. واقعا فرق این دنبالهروها با آن نوجوانک فیلمسازی که از همین موضع و به پشتگرمیبزرگترهایش عربده سر میدهد و حریف میطلبد چیست؟ بله «شیر که پیر شد…»
در ضمن، آدم زنده و خوشبیان و آگاهی مثل کیمیایی، وکیل و وصی و نوچه آن هم از نوع بیسواد و پوپولیستش نمیخواهد. هیچ چیز برای یک هنرمند، بدتر از یک مدافع متعصب و جوگیر نیست.
به میان کشیدن بحث ادب، فقط غوغاسازی و یک جور خودشیرینی حالبههمزن است. فراستی یک بحث نظری را دربارهی دنیای فیلمهای کیمیایی مطرح کرده (موضوع imagination و غوطه خوردن در واقعیتی اساسا ناموجود) و پاسخش را باید در همان چهارچوب پدیدارشناسانه داد: سینما لزوما محل تجلی و یا بازتاب واقعیت بیرونی نیست، گاه واقعیتی نو و تحریف شده میسازد، و جعل میکند، این ذات سینما و نمایش است و خیال و تصور در آفرینش هنری، هیچ حد و مرزی ندارد، چون خوشبختانه هنر از جنس ایدئولوژی و سیاست نیست، هرچند اینها هم گاهی بر گردهاش مینشینند و البته همیشه لیز میخورند و کلهپا میشوند.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
کاش اون یقه جر دادنا و عربده کشیا برای خود کیمیایی بود. چندش اور اینه که استاد (م) فرمان دادن که افراد فیلم جرم رو تحویل بگیرند که سایت بره بالا و کافه چی که … بعد از دیدن جرم گریه کرد و فیلم سالش رو پیدا کرد. خیلی کثیفه که کیمیایی این وسط قاب دستمال آقایون شده. مسعود فراستی هر مزخرفی راجع به کیمیایی گفته همیشه سر همین حرفش بوده. بازی خیلی کثیفیه فکر کنم خودت بهتر خبر داری
——————
پاسخ: امسال وقیح ترین چهره ی این ماجرا را دیدیم
سلام.با بیشتر نوشته ات موافقم.در مورد پاسخی که دادی هم باید بگم;مشکل اینجاست که این آقا مسعود فراستی اصلا سینما رو هنر حساب نمیکنه.یه دفعه خودش گفت:سینما به سخت ترین شکلش میتونه هنر باشه,سینما اساسا صنعته. یعنی بنا به گفته ی ایشون شاید مثلا یه پنج درصدش هنر باشه!
—————
پاسخ: سینما یک صنعت هنریه. مثل صنعت فرشبافی و… یعنی نمیشه تفکیکشون کرد چون در هم تنیده هستند.
در ضمن، آدم زنده و خوشبیان و آگاهی مثل کیمیایی، وکیل و وصی و نوچه آن هم از نوع بیسواد و پوپولیستش نمیخواهد. هیچ چیز برای یک هنرمند، بدتر از یک مدافع متعصب و جوگیر نیست..
مثل همیشه خیلی متین و حساب شده..
من برنامهی هفت را به صورتِ زنده ندیدم اما تردید ندارم مسعودِ فراستی این حرف را بیخود و بیجهت به زبان نمیآورد و منظورش از به کار بردن واژهای خاص آنچه نیست که در ذهن داریم.
پس از آن که داریوشِ آشوری مقالهای نوشت در موردِ احمد فردید و واگویههای ذهنیِ او را به خوبی کاوید، عدهای از طرفدارانِ فردید جوابیههایی نوشتند شتابزده.
ظاهراً تمامی ندارند این واکنشهای احساسیمان.
هم چون سینمای ایران که رو بهزوال است، برخی از منتقدان همراه و همگام شده اند.
منتقدی که منتقد دیگری را تباه می کند، چه باک، آنها، سرعت رو بهزوال را بیشتر میکنند.
“در ضمن، آدم زنده و خوشبیان و آگاهی مثل کیمیایی، وکیل و وصی و نوچه آن هم از نوع بیسواد و پوپولیستش نمیخواهد. ”
رضا جون! مطمئنی؟مطمئنی “رئیس” دنبال اینجور نوچهپروریها نیست تا همچنان اول صف باشه؟ کیمیایی حتی اگه زنده و خوشبیان و آگاه هم باشه تو تموم این سالها نشون داده که اتفاقا وکیل و وصی و نوچه چه بیسواد و چه باسواد میخواد و سخت محتاج چنین اقلامیه.
سلام آقا رضا فیلمنامه ای که ایمیل کردم خوندی؟
بعضی ها چقدر همه چیز را بیمار گونه تفسیر می کنند و چقدر توهم توطئه دارند!