جرم مسعود کیمیایی

خب پایان جشنواره‌ی فجر هم برای من یک‌جور شیرینی و لطف خاص داشت. روز آخر به دلیل بیماری و کسالت در سینمای رسانه‌ها نبودم و روز بعدش به لطف یک دوست بلیت فیلم جرم را در آخرین سانس نمایشش در سینماهای مردمی‌به دست آوردم. سینما فلسطین غلغله بود. خود کیمیایی هم به همراه اسحاق خانزادی و پولاد آمده بود و ملت چندین و چند بار تشویقش کردند. او هنوز هم محبوب‌ترین فیلم‌ساز توده‌های مردم است.

یک نفر که کنار دستم نشسته بود گفت: آخه آدم واسه همچین کسی دست می‌زنه؟ همین آدم  دیشب گفته هر کی فیلممو دوس نداره هررررری.

چه می‌شود گفت؟ هر کس نظری دارد.

فیلم را دیدم و نظرم این است:

اجرای فیلم بسیار درخشان است. یکی از کم‌نقص‌ترین کارگردانی‌های کیمیایی است. پولاد هم یکی از بهترین بازی‌هایش را در این فیلم ارائه کرده. جنس تصویر و فضای کلی کار هم خیلی دلنشین است اما…

من در این تصویر زیبا اساسا قصد و نیتی برای شکل دادن قصه و فیلم‌نامه نمی‌بینم. بسیاری از سکانس‌ها خیلی بی‌دلیل کش آمده‌اند و قاب‌های زیبا جز نواختن چشم گویی کارکرد دیگری ندارند. نه این‌که قصه نداشتن یا کم‌مایه و تکراری بودن قصه بد باشد. اصلا قصه نخواستیم. همین پرسه‌زدن‌های کشدار و منگ هم همراه‌کننده و دارای کارکرد مشخص نیستند. سیر رسیدن به کنش نهایی رضا و شهادتش، دست‌کم برای من کمترین جذابیت و کششی ندارد. نه گرهی، نه تعلیقی، نه پیچشی… همه چیز تکرار مکررات است.

رابطه‌ی رضا و پسرش برخلاف قصد فیلم‌ساز شکل نگرفته و بد هم اجرا شده ـ به‌خصوص در سکانس حمام‌ ـ سکانس خوش ترانه‌ی آرتوش در ضیافت،  این‌جا تبدیل به کاریکاتور شده. سکانس خوب خریدن چاقوی ردپای گرگ هم شده سکانس بدِ خریدن ساعت و عینک.

حامد بهداد این فیلم را دوست ندارم. بدجور تصنعی است. زور زدنش خیلی تابلو به چشم می‌آید. هنوز هم از پس لهجه‌ی مشهدی‌‌اش برنیامده.  ـ مخصوصا در سکانس دیدارش با رضا در حیاط زندان ـ داریوش ارجمند این فیلم، تاسف‌انگیز است. در سکانس بدرقه‌ی رضای سرچشمه از زندان، مونولوگ ارجمند و لحن اجرایش را که می‌شنیدم دوست داشتم زمین دهان باز کند و مرا ببلعد. داشتم از خودم خجالت می‌کشیدم. از آقا محسن دربندی خجالت می‌کشیدم. از کیمیایی برای این انتخاب بد خجالت می‌کشیدم.

یک هزارم حال‌وهوای زندان فیلم اعتراض را این‌جا نمی‌بینیم. تصویر قلفتی یک پیامبر ژاک اودیار را پشت میله‌های این زندان می‌بینم، بی‌ یک‌هزارم مغز و دل آن فیلم.

چه بگویم؟ هنوز هم برخی لحظه‌ها و قاب‌های کیمیایی تا و همتا ندارند. هنوز هم جای آدم‌ها و جای دوربین درست است. هنوز هم آنی دارد این فیلم‌ساز. ولی …

فیلم‌ساز عزیزمان بدجور به فیلم‌نامه و نقشش در شکل‌گیری فیلم، بی‌اعتناست. کاش صرف دیالوگ و قاب‌بندی می‌شد فیلم‌. ولی نمی‌شود.

جرم را برای اجرای استادانه‌اش. برای حرف‌های حسابش. برای معدود لحظه‌های خوبش. برای نمای پایانی درخشانش… می‌توانم دوست داشته باشم. اما این همه‌ی داستان نیست.

امتیاز من ۷ از ۱۰

پی‌نوشت: مدام با خودم کلنجار می روم  که این را ننویسم ولی نمی‌شود. موسیقی کارن همایون‌فر برای جرم یک بار دیگر پای یک چالش اخلاقی  را به میان می کشد. پیش‌تر بگویم که بهترین موسیقی متن جشنواره‌ی امسال را مربوط به همین کارن عزیز برای فیلم مرگ کسب و کار من است می‌دانم. اما… او برای جرم نه الهام و اقتباس که برداشت تمام‌عیار و نت به نت  از تم اصلی موسیقی درخشان فیلم دنباله‌روی برتولوچی داشته. اگر او بدون توجه به آن فیلم این موسیقی را نوشته باید به نبوغ او ایمان آورد ولی کدام فیلم‌باز است که شباهت‌های ماهوی جهان چرک و سیاسی فیلم کیمیایی و دنباله‌رو را تشخیص ندهد و از کنارش به سادگی بگذرد. کاش کارن همایون‌فر عزیز که به گمانم بهترین آهنگ‌ساز فیلم ایرانی در این روزگار است دست‌کم به منبع برداشت خود _ چیزی فراتر از آن_ اشاره می کرد.

16 thoughts on “جرم مسعود کیمیایی

  1. …. فراستی رو شنیدی آقا رضا ؟ چقدر این آدم …. ! پرت و پلا،هذیان،عقده‌ای،بلوک شده ، همه اینها یه طرف اون … دیگه چی بود که به سینمای کیمیایی نسبت داد !
    ————
    پاسخ: چند کلمه‌ی خودت را هم حذف کردم مهرزاد جان. اگر کار آقای فراستی بد است ما نباید شبیه او باشیم. مگه نه؟

  2. سلام. یادداشت آخرم مث اینکه خوب نبود. چه میشه کرد عمو رضا. الهه نقد نویسیم خاموش شده. سعی خودمو می کنم 🙂
    —————–
    پاسخ: نه هومن جان. اصلا ای میلی نرسیده. دوباره بفرست

  3. ای بابا آقا رضا اینجوری که بدتر شد حالا یکی ندونه فکر میکنه من چه الفاظ رکیکی نوشته بودم که سه نقطه کردی واژگان اول و دوم که قبح اخلاقی ندارند مستعمله کتاب چرندیات پست مردنو مگه نخوندی 😉 سومی هم که شاهکاره خود فراستی بود توی برنامه زنده با این همه بیننده!! … ولی از منظر ادب از که آموختی از بی ادبان حق با شماست

    چند سال پیش کتابی از فراستی خوندم به نام ده فیلم ده نقد ، فیلم مادر علی حاتمی رو تعبیر به یک کاردستی بچه گانه کرده بودو عنوان نقد فیلم هامون هم روشنفکری یا روشنفکر نمایی بود! کلا فیلم مهرجویی رو با خاک کوچه یکسان کرد و برای خالی نبودن عریضه در حد یک جمله از بازی شکیبایی تعریف کرد! همونجا دستم اومد آقا چه کاره تشریف دارن این اواخر هم نقد درباره الی و اخراجیها کاملا موضعش رو مشخص کرد
    فراستی دیشب عقده های درونی خودش رو در راستای جهت گیری های برنامه جیرانی خالی کرد

  4. راستی یه نکته هم درباره متنی که نوشتی
    “کاش صرف دیالوگ و قاب‌بندی می‌شد فیلم‌. ولی نمی‌شود ”
    خیلی جسورانه و به جا بود قابل توج کسانی که معتقدند وقتی به کیمیایی و فیلم هاش می رسی به طرز وحشتناکی از استانداردها عقب نشینی می کنی.

  5. جناب کاظمی عزیز و مهراد محترم
    خسته نباشی. جمع بندی شما را خواندم. من که اصلا ایران نیستم فقط این مدت داشتم از طریق نوشته های شما و دیگر دوستان حال و هوای جشنواره و سال آینده سینمای ایران رو بررسی می کردم. نوشته کوتاه شما درباره جرم و همچنین اظهار نظر بقیه دوستان و بخصوص امیر قادری به من اثبات کرد که پیش فرضم تقریبا درست بوده. نوشته شما من رو یاد نقد احمد طالبی نژاد درباره سلطان انداخت که سه صفحه درباره ایرادات فیلم نوشت تا بگوید چرا سلطان بهترین فیلم کیمایی بعد از انقلاب است.( البته تا آن زمان)
    عشقش دیگر کارش هم نمی شود کرد.این همه ایراد شمرده ای که احتملا من هم با شما هم عقیده می بودم اگر فیلم را می دیدم ولی ۷ از ده می دهی و در مورد من احتمالا فیلم به من بر میخورد که کارگردانی بعد ازیک عمر فیلم سازی همچنان با مشکلاتی از این دست روبرو است و من احتمالا امتیاز کمتری می دادم و احتمالا مجبور بودم هزار و یک جواب هم پس بدهم که روشنفکری و روشنفکر نما و سینما یعنی این و نه اون و ….
    فیلم وفیلمساز محبوب مردم بودن هم بله میخواستم مخالفت کنم دیدم حق با شماست ولی معتقدم این محبوبیت نه به خاطر ساختار برجسته فیلم ها( یا فیلم شناسی و سینما دوستی حرفه ای “عامه مردم” ) که ریشه در مسائل دیگری دارد که می دونم احتمالا شما با آن موافق نیستی( میخواستم بگویم پرفروش ترین -نه لزوما پرتماشاگرین- فیلم تاریخ سینمای ایران هم “اخراجی ها” ست برای آن ریشه یابی کردیم برای کیمایی هم اجازه ریشه یابی داریم؟ تا کید می کنم اصلا و ابدا قصد مقایسه ندارم و صد البته کیمیایی و سینمایش هزاران پله بالاتر قرار می گیرند)سوال دیگر آنکه موفق ترین فیلم های کیمیایی در فروش همان حکم بوده ( محاکمه در خیابان هم بود؟)این تماشاگران طرفدار برای بقیه فیلم ها چرا علاقه شان ابراز نکردند؟ خودت یادت هست ردپای گرگ متاسفانه در گیشه شکست خورد در همان سال های بلیط ارزان و اعتراض و مرسدس رو هم که خوب یادت هست.
    خسته نباشید. می دانم خسته اید فضای جشنواره ( نه فیلم ها لزوما)ربط چندانی حال و هوای این روزهای تهران ندارد. من واقعا نمی خواستم بحث درباره کیمیایی را ادامه بدهم.
    خواستم بگویم خسته نباشید. از دست کسی هم مثل نرنجید. مسئله برای رنجیدن زیاد هست. بعدا هم اگر علاقه داشتید میشود سر چیزهای دیگر حرف زد. من هم هم صنف شما هستم. پزشک نیستم اون یکی ام.
    خوش و خرم باشید تا بعد.
    ————————
    پاسخ: دوست عزیزم. من بارها گفته‌ام که کیمیایی در بهترین حالت سومین یا چهارمین فیلم‌ساز محبوبم در سینمای ایران است و هیچ‌وقت مثل دیگرانی که حتما می شناسید شیفته و نوچه‌اش نبوده‌ام و البته حالم از گفتن این جمله هم بد شد.
    من کلمه‌ها را با دقت انتخاب می‌کنم وقتی می‌گویم توده‌های مردم فکر می‌کنم به اندازه‌ی کافی روشن باشد.
    جرم در میان فیلم‌های حاضر در جشنواره‌ی فجر امسال انتخاب ششم یا هفتم من هم نیست. ولی انصافا کارگردانی خوبی دارد. خیلی از آن شلختگی معمول کیمیایی دور است و نسبت به کارهای خود او در سطح مطلوبی قرار دارد.. لیست انتخاب هایم در مجله فیلم منتشر می‌شود و خواهید دید که سر سوزنی نشان از جرم نیست. با کسی شوخی و به کسی بدهی ندارم.
    جماعت نوچه و غلام حساب‌شان جداست.

  6. ببینید من واقعا معذرت میخواهم .این از بخش قبلی جا افتاد. ممنون می شوم برای من توضیح بدهید چطور میشود فیلم ساز محبوب سینما دوستان یا جشنواره برو های ایرانی مسعود کیمیایی است و فیلم منتخب همان ها ” جدایی نادر از سیمین” که فرسنگ ها از نظر حس و حال و هوا و ساختار و پیام با دنیای کیمیایی آدم هایش فاصله دارند. من شکی در محبوب بودن کیمیایی و مطلوب بودن فیلم فرهادی ندارم.ولی راستش رفتار یا گفتار تماشاگران و انتخاب هاشون و فروش فیلم ها رو به سختی میتونم باهم جمع کنم. درضمن اگر انتخابهای بیشتری در روی پرده در این سینما وجود داشت شاید عادات و سلایق و خواسته های همه ما نیز تغییر می کرد
    خوش باشید
    ——————-
    پاسخ: والا من نه فیلم کیمیایی رو دوست داشتم و نه فیلم فرهادی رو. ولی نکته این است که باید بتوانیم وجوه مختلف یک فیلم را از هم تفکیک کنیم. مثلا اگر فیلمی اجرای خوبی دارد و فیلم‌نامه‌ی بدی دارد و یا برعکس. برای نمونه فیلم فرهادی فیلم‌نامه‌ی بسیار خوبی دارد و بسیار تکنیکی نوشته شده _ با یکی دو حفره‌ی کوچک البته _ ولی دلیل نمی‌شود به صرف ساختار خوب، قصه و دنیایش به دل من هم بنشیند. باید این حوزه‌ها را تفکیک کرد.

  7. آقای صرافی زاده! من وارد شدن در بحث‌های دیگران را کارِ درستی نمی‌دانم اما این بار، استثناً، پا روی اصول خود گذاشته و نکته‌ای را به اطلاع‌تان می‌رسانم که ظاهراً از آن بی خبرید :
    بحث‌هایِ «درباره‌ی الی» را به یاد دارید؟ حتا منتقدانِ جوان ما هم ساعت‌ها درباره‌ی باز بودن یا نبودنِ پایانِ این فیلم سخن می‌گفتند، غافل از اینکه مهم نبوده و نیست که پایانِ این فیلم باز است یا خیر. حرفِ فیلم جایِ دیگری ست و…….
    همان مردمی که منتظرند تا بهانه‌ای به دست‌شان داده شود تا از هر دری سخن بگویند (چون الان ایران نیستید به اطلاع‌تان می‌رسانم که همه‌جا حرفِ مبارک، رئیس جمهور اسبقِ مصر، است) فیلمِ فرهادی را دوست دارند زیرا فیلم‌هایِ این کارگردان خوراک خوبی ست برای صحبت‌ها و بحث‌های بی‌پایان‌شان.
    اما وقتی منتقدی حرف از توده‌ی مردمی می‌زند (در برنامه‌ی سینمایی هفت، یکی از منتقدان از سردسته بودن یک کارگردان گفت. مشاهده می‌فرمایید؟ منتقدِ ما با همان زبانِ کوچه و بازار سخن می‌گوید و نمی‌گوید پیش قراول یا حتا پیشتاز) منظورش چیزِ دیگری ست و آن قدر باهوش و محترم هست که همچون عزیزالله حاجی مشهدی نگوید عوام.
    تماشاگری که برایِ دیدنِ فیلمِ مسعود کیمیایی به سینما می‌رود، می‌رود چیزی را ببیند که با آن زندگی کند. حرف‌هایِ انتلکتوئل‌مأبانه برایش پشیزی نمی‌ارزند.
    باقی بقایتان

  8. جناب آقای امیر .م ( بدون علامت تعجب)
    والله هرروز به مدت نزدیک به دو ساعت از راه دور در دنیای مجازی و به صورت خودآزار دهنده ای پی گیر وضعیت فرهنگی و هنری و سیاسی ایران هستم و در مجموع به حرف شما آگاهم و تا اندازه زیادی موافق.
    من چندان بحثی روی این حرف ندارم هرکدام از ما به دلیلی از سینما لذت می بریم. هرچه فیلم بیشتر دیده باشی توقع ات هم بالاتر می رود در فیلم ها هم چیزهای جدید تری می بینی که بقیه برایشان اصلا مهم نیست. اساسا دنیای آثار کیمیایی و نگاه او و تکرار چندباره مضامینی (که تکرارش و اصرارش بر آنها برایم ابزورد شده )دیگر برایم وجد آور نیست. اورا فرسنگ ها دورتر از دنیای امروز و جریانات درون آن می بینم( دوست داشتم نگاه او را متحجرانه بنامم اما می ترسم واقعا می ترسم که به بد چیزهایی متهم شوم) برای همین جماعت توده یا عوام یا هر کلمه ای دیگری که به نظر شما و جناب کاظمی درست است در نظرم در سینمای او دنبال چیزی غیر خود سینما هستند.( واقعا نمی خواهم بیشتر از این جلو بروم و مثلا بگویم نگاه کیمیایی به زن و عشق و ناموس و خیانت و انتقام و مرام و رفاقت و کینه و زخم و درد و بغض و مرد و مرد و مرد و مردانگی هی تکرار و تکرار و تکرار و تکرار آنها شاید همان نگاه جماعت کثیری از مردان ایرانی است که به نظر من خیلی هم قابل دفاع نیست) شما می توانید این را قبول داشته باشید یا نه من را به هزار و یک صفت دیگر متهم کنید. مشکل من آنجا بود که همان ضد روشنفکران مفاهیم روشنفکری و مدرن و کلمات قلنبه سلنبه را به آثار این فیلم ساز الصاق می کردنند.
    فراستی آدم بی ادب و بی اخلاق و نامردی ( چون فیلم ها را ندیده نقد می کند خودم شاهد بودم سر تولد یک پروانه مجتبی راعی در میانه های اپیزود یک سینما را ترک کرد) است . نگاهش را دوست ندارم و برخوردش با فیلم زیر درختان زیتون کیارستمی و تمام فیلم های سینمای ایران مرا از او متنفر می کند با اینحال درباره کیمیایی شاید حرف درستی زده باشد. اما فکر کردن به او و حرفش هم مرا به وجه دیگری از نگاه ایرانی و این حجم بغض و کینه و عدم تعادل و عقده هدایت می کند.
    در ضمن معتقدم همه جای دنیا همه درباره حوادث روز حرف میزنند رفتن مبارک حداقل برای کسانیکه مهم بود موضوع بحث شد
    در مجموع آرزو می کنم مردم یا عوام یا توده ها یا هر واژه مناسب دیگری که میشود به کار برد بیشتر و بیشتر فیلم ببیننند. سطح صلیقه شان بالا وبالاتر رود و برای فیلمی چون اخراجی ها تره خرد نکنند. و خیلی صریح و رک معتقدم فیلم هایی از جنس درباره الی یا جدایی نادر از سیمین هم به روز تر هستند هم سینمایی تر هم درباره امروز من و شما و هم عمیق تر هم مهم تر و هم بر آمده از دل همین جامعه ایرانی و در عین حال قابل فهم برای عموم سینما دوستان فرنگی ( و نه لزوما سینما روها)
    با این وجود شاید شاید شاید در یک رقابت سالم و اکران همزمان افراد ترجیح بدهند فیلم دیگری را ببیند چون بیشتر به مذاقشان خوش می اید. همانطوری در همه دنیا فیلم های محبوب مردم ( منظور پرفروش ها یا سالن پرکن ها) با فیلم های انتخاب آخر سال منتقدها فرق می کند. هرکس در سینما دنبال آرزوها و غم ها و شادی های خودش می گردد.
    خوش باشید

  9. واگر بنا نبود “کیمیایی” هم بالاخره مثل همه بزرگان قدیمی سینمای ایران جایزه بگیره
    خدایی فیلمی که در دکوپاژ مشکل داره و اونقدر سوتی داره که باور کردنش سخته (مثلا تو خیابونهای قبل انقلاب “پراید”میبینید!!!؟؟؟) در برابر این همه فیلم استخوان دار ومناسب حرفی برا گفتن داشت؟؟؟؟؟؟؟؟

  10. نقد مهمترین کار عالم است که حریت و شجاعت و نترسیدن از تبعات و دلخوری ها و تعهد به معیاری که شخص منتقد و مخاطبینش بر آن اعتقادند، لازمه آن است و آقای فراستی در حوزه سینما از معدود کسانی است که همچون همسنگر شهیدش سید مرتضی آوینی صریح و بدون ملاحظه بر مبنای عقیده خود که قرابت نزدیکی به آن شهید بزرگوار در حوزه سینما دارد به نقد جریان های سینمایی که نسبت و سنخیتی با فرهنگ و عقاید قاطبه مردم ایران- که با پیروی از ولایت فقیه انقلاب اسلامی ایران را به وجود آوردند- ندارند پرداخته است و می توان گفت تقریبا در این مسیر بعد از سید شهیدان اهل قلم تنها و بدون همراه بوده است. همان گونه که آن شهید بزرگوار در این مسیر مورد هجمه متحجران ( مقالات کیهان آن دوران) و طیف روشنفکری سینما قرار گرفت( رجوع شود به شرح اتفاقات سمیناری که آوینی در آن شرکت داشت در کتاب آیینه جادو) آقای فراستی نیز امروز به بهانه نقد فیلم کیمیایی در برنامه هفت مورد هجمه از همان نوع قرار گرفته که بله ایشان با گفتن این که آقای کیمیایی از لحاظ روان شناسی با ساختن فیلم های پرت و پلایی مثل جرم استمناع روحی می کنند به یکباره جمعی از اهالی سینما و منتقدان خود را به تجاهل عمدی زدند به طوری که وانمود می کنند منظور نظر آقای فراستی استمناء جنسی بوده است. مرحبا به این شعور وذکاوت سوء استفاده گر این جماعت فرهیخته و با ادب و محترم و منصف و باسواد و…
    ای جماعت در حقیقت این شمایید که به آقای کیمیایی با این برداشت توهین می کنید ، باشد که آقای فراستی دلیل این کینه و عداوت را طبق فرموده خودشان بزود ی بازگو کنند.

  11. جرم را ندیده ام . ولیکن فیلم های سالهای اخیر کیمیایی را چرا . به نظرم جای بهروز وثوقی ، اسفندیار منفردزاده ، نعمت حقیقی ،کیمیایی جوان ،برای خلق یک شاهکار خالیه.

  12. برای اینکه از سینمای کیمیایی و یا مثلا فریدون گله لذت ببری باید از نظر نوع شخصیت و روح و بینش ؛ در زندگی از یه کوچه یا یه خانی گذر کرده باشی ، تا به یک دیدگاه خاصی برسی ….مگر وظیفه هنر چیست . برخوردار کردن انسان از لذتی که او خواهانش هست.

  13. آقای کاظمی عزیز، من مثل شما معتقد نیستم که فصل خرید چاقوی آن فیلم از فصل خرید عینک این فیلم بهتر است و زندان این فیلم به پای زندان آن فیلم نمی‌رسد یا ارجمند آن یکی فیلم از ارجمند این فیلم بهتر است. جدای از بحث سلیقه، پرداختن به چاقوفروش در زمان حال. مثلا در دهه ۶۰ و ۷۰ خودش یک موقعیت انتزاعی است و جلوه دیگری دارد نسبت به بساط دستفروشی در دهه ۵۰ در یک فیلم دهه ۸۰٫ اتفاقا به عقیده من زندان «ردپای گرگ» از زندان «اعتراض» خیلی بهتر است. کافی است فلوفوکوس قریبیان پیرشده در «ردپای گرگ» را با صحنه آزاد شدن امیرعلی در «اعتراض» مقایسه کنیم. اما آیا لحن و پرداخت آن دو فیلم مشابه هم است که ما توقع مشابهت و قوت اندازه نماها و پرداخت حسی آنها را داشته باشیم؟ برخلاف حرف شما، ارجمند این فیلم خیلی باورپذیرتر از ارجمند «اعتراض» در آمده (آن هم به دلیل زمان وقوع رویداد است). ترانه آرتوش هم در ضیافت چون جنبه خاطره بازی دارد، جذاب تر است و آنچا چون جنبه فضاسازی، متفاوت. بحث این است که کیمیایی در «جرم» آگاهانه از ایجاد لحظه عاطفی (همان چیزی که ویژگی سینمایش هست) پرهیز کرده. این را از نوع ساختار غیرملودیک موسیقی هم می‌شود فهیمد و پرهیز از آن کلوزآپ‌ها. این معنای بهتر بودن آن فیلم و این فیلم نمی‌دهد. هر کدام از این فیلم‌ها قرار بوده حرفی را بزنند که در زمان خود با لحن خود گفته‌اند. «جرم» هم چنین است. مثل «دندان مار» که در زمان خود خیلی‌ها به آن تاختند و گفتند این کجا و مثلا «گوزن‌ها» کجا و حالا هر چه می‌گذرد دیدنی‌تر می‌شود.

  14. از نقد و تحلیل منصفانه و بیطرفانه شما لذت بردم. حتی من که از دوستداران سینمای کیمیایی هستم. لطفا به این مطالب هم اشاره کنید که سنمای مولف و مفهوم آن که ربطی به سطح کیفی یکسان همه فیلمهای یک کارگردان ندارد و کسی مثل هاوارد هاکس که فیمهایی در حدو اندازه های متفاوت دارد هم مولف است و آن داشتن ویگیهای شاخص یک فیلمساز در همه فیلمهایش است در هر ژانری و هر موضوعی. کیمیایی مولفه ها و زبان خاص و شاعرانه خود را در همه آثارش چه ضعیف چه متوسط و چه عالی دارد مثل علی حاتمی مثل بیضایی و یا میرکریمی. دیگر اینکه در ایران یک عادت یا تربیت غلط فیلم دیدن یا حتی نقد آن از سوی منتقدان است که همه چیز را از منظر زئالیسم می سنجند. اساسا واقعیت فیلم را خود آن فیلم میسازد نه آنچه ما بیرون در جامعه به عنوان واقعیت می بینیم و این امری نسبی است.
    گیر افتادن ما در تله رئالیسم یکی از دلایل افت فیلمهای سنمای ایران است که باعث شده فیلمهای صرفا اجتماعی مستندگونه مطلوب ارزیابی شوند.
    ممنونم. بازهم نظرات شما را می خوانم.

  15. پیشنهاد:
    توی پی نوشت در مورد موسیقی فیلم و کارن و موسیقی فیلم برتولوچی صحبتی شد.ای کاش در یک لیستی،بهترین موسیقی فیلمهای عمرتون رو بنویسید و از بچه های سایت (منظورم مخاطبانش است)هم مثل چند پست اخیر،بپرسید که بهترین های شما در بین موسیقی فیلم ها کدومه.
    خوب نیست؟
    ————-
    پاسخ: بسیار خوب است. ممنون

Comments are closed.