شاعر از شعرهایی که نگفته
من از رویاهایی که ندیدم
خانه از خندههایی که نشنیده…
لبریز … لبسوز
از بغضی که رو به باد، پر دادیم
از گریهای که زیر باران، سر دادیم
درست نگاه کن
بر صفحهی سفید این دفتر نقاشی
تصویر دختری است
زیر خروارها برف
بر تختهسیاه پوسیدهی انبار این دبستان
رد پای شبتاب است…
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
من این شعرها را دوست دارم
ساده و….
اجازه بدهید باقی را نگویم که مثنویِ هفتاد من میشود.
بسیار عالی
سلام.خب فرهادی هم خرس طلایی برد،فیلمش رکورد سه تا خرس جشنواره برلین رو رو زد،ملومه ک اهمیتی نداره،اصلن چه دلیلی میتونه داشته باشه ک شما تو سایتتون چیزی در موردش بنویسین؟بی خیال این جایزه ها و افتخارای کذایی،قطعه ادبی قشنگتون و مطلبای شما تو مجله فیلم برای دوستانتان رو عشق است!
موفق باشید
——————-
پاسخ: سلام. حامد جان. بعد از مدتها آمدی و با اعتراض. اعتراضت هم وارد است. اگر نه حال و هوای این روزهای بد که همین شعر لعنتی باید نشانت میداد که رمقی برای نوشتن در هیچ زمینهای نیست. ولی چون حرفت درست است مینویسم. چشم
سلام.خب آقای فرهادی هم خرس طلایی جشنواره برلین رو برد و فیلمش رکورد سه تا خرس جشنواره رو زد.معلومه ک تا اون اندازه اهمیت نداره ک شما تو سایتتون ازش چیزی بنویسین!اصلن چه دلیلی میتونه داشته باشه؟ب اندازه شرکت کیارستمی تو بخش اصلی کن ک مهم نیس!
بی خیال این جایزه ها و افتخارای کذایی.قطعه ادبی قشنگتون و مطالبتون تو مجله فیلم برای دوستاتون رو عشق است.
پیروز باشید
فکر نمیکردم انقدر زود نظرم رو تایید کنید،دوباره نوشتمش تا بهتر خونده بشه.
همیشه پی گیر هر روزه سایت خوبت هستم آقا رضای عزیز،ولی نظر گذاشتن تو اینجا حداقل برای من سخته.برنامه برای تبریک حضوری تو کوچه سام رو هم داشتم ک متاسفانه مقدور نشد،بماند برای وقت مناسبتری.
مخلصیم
رضای عزیز ، خواندمت و دلم هوس یلدایی دور در برف کوچه های ملک آباد را کرد. در روزهایی که عاشقتر بودیم شاید. مرسی
—————-
پاسخ:دلم برات تنگ شده جونم.