در پناه تو

 

یک

خب فصل مطبوعاتی بهار تمام شد و من طبق قولی که داده بودم هیچ نقدی ننوشتم. به هر حال آن‌ها که ضرب‌المثل «کوزه‌گر از کوزه‌ی شکسته آب می‌خورد» را خلق کرده‌اند از سر شکم‌سیری که ماست نخورده‌اند؛ تجربه‌ی قرن‌ها زندگی را چکانده‌اند در تن یک جمله. دم‌شان گرم.

دو

در فیس‌بوک و وبلاگ‌ها و …. گاهی به جمله‌های هتاکانه‌ای از جوان‌هایی برمی‌خورم که مجله فیلم را مزخرف می‌دانند و تمام نویسندگانش را از دم تیغ می‌گذرانند. خواندن این حرف‌های کلی و کیلویی از جانب کسی که خودش از نوشتن یک خط عاجز است و حتی شکوائیه‌اش را هم با ادبیاتی سست و رقت‌انگیز می‌نویسد، حس مضحک و طنزآلودی خلق می‌کند. تخریبی چنین مغرضانه به اندازه‌ی جانبداری کورکورانه مذموم و دافعه‌برانگیز است. گویا در این ظلمت‌‌جا، انتظار انصاف دور از عقل است. در چنین وضعیتی نفرت و حسادت، راهبر آدم‌هاست.

سه

چند تا فیلم هست که در این چند ماه دیده‌ام و خیلی دوست‌شان داشته‌ام. با حال بد این روزهایم رمقی ندارم که درباره‌شان بنویسم. فقط نام‌شان را می‌آورم و به دوستانم پیشنهاد می‌کنم که اگر ندیده‌اند بروند به سروقت‌شان. (امتیازم از ۱۰ را کنارشان آورده‌ام)

Take Shelter / 10

۱۰ / Margin Call

Kiss Kiss Bang Bang / 10

Dream House /  ۸

Paper Moon  / ۱۰

The Things of Life / 10

امیدوارم به‌زودی پستی دیگر با عنوان «فیلم‌هایی که باید ببینید» بنویسم.

چهار

بابک احمدی در مقدمه‌ی کتاب «خاطرات ظلمت» حکایتی آورده که مناسب حال این روزهاست: «بر کوه اصفهان چاهی‌ست قعر آن پدید نیست. کودکی در آن افتاد. به روزگار اسحاق سیمجوری. و وی پادشاه بود. دل‌تنگ شد. و مادر وی جَزَع می‌کرد. مردی را از زندان به درآورد که مستوجب قتل بود و در زنبیلی نهاد و فرو فرستاد، به شرط آن‌که تا هفت روز برکشند. هفت روز می‌رفت و وی سنگی در زنبیل داشت، فرو افکند و سه شبان‌روز گوش می‌داشت، هیج آواز برنیامد. و وی را برکشیدند. گفتند:”چه دیدی؟” گفت: “ظلمت”.»

پنج

واقعا دوست ندارم گاهی با پست‌هایم اوقات‌تان را تلخ کنم ولی پیش می‌آید. به بزرگواری خود بر من ببخشایید. نوشتن برای باد هوا حس خوبی ندارد. اگر بازخورد و کامنتی در کار باشد این‌جا را به روزهای خوب گذشته باز خواهم گرداند.

13 thoughts on “در پناه تو

  1. [یک]

    نوشتید: «اگر بازخورد و کامنتی در کار باشد این‌جا را به روزهای خوب گذشته باز خواهم گرداند.» و چه‏خوب که امیدی به بازگشت به روزهای غبطه‏انگیز گذشته هست. درود بر شما.

    [دو]

    برای راحتیِ دسترسی به شناسنامه‏ی فیلم‏ها:

    لینک Take Shelter (Jeff Nichols, 2011) در IMDb:
    http://www.imdb.com/title/tt1675192/

    لینک Margin Call (J. C. Chandor, 2011) در IMDb:
    http://www.imdb.com/title/tt1615147/

    لینک Kiss Kiss Bang Bang (Shane Black, 2005) در IMDb:
    http://www.imdb.com/title/tt0373469/

    لینک Dream House (Jim Sheridan, 2011) در IMDb:
    http://www.imdb.com/title/tt1462041/

    لینک Paper Moon (Kieran mulroney/Michele Muroney, 2009) در IMDb:
    http://www.imdb.com/title/tt0437405/

    لینک The Things of Life (Claude Sautet, 1970) در IMDb:
    http://www.imdb.com/title/tt0064165/

    [سه]

    مجله فیلم برای من همیشه مجله‏ی قابل احترامی‏ست. هرچند کتمان نمی‏کنم که مدت‏هاست گلایه‏ای اساسی ازش دارم و آن «گرافیک صفحات داخلی»‏ست. و نیز محافظه‏کاری دیرپا در هنوز سیاه‏وسفید منتشرکردن‏اش.
    بااین‏حال، یادمان نرود این همان مجله‏ای‏ست که تا مدت‏ها نوشته‏های خواندنی بابک احمدی، مجید اسلامی، صفی یزدانیان، احمد امینی، کامبیز کاهه، نغمه ثمینی، و… را منتشر می‏کرد. فقدان چنین نام‏هایی (گرچه مایه‏ی دلتنگی‏ست) گمان نمی‏کنم بتواند بی‏اعتنایی به نوشته‏های گاه واقعاً خواندنی برخی نویسندگان جوان مجله را توجیه کند. میان همین جوان‏ها کسانی هستند که قلم توانایی دارند و گمانم بشود ابتدا دست‏کم نوشته‏های یکی‏دوسال اخیرشان را گردآوری کرد، خواند و بعد نظر داد (امان… امان از قضاوت‏های عجولانه). بزرگ‏ترها که البته جای خود دارند: ایرج کریمی، هوشنگ گلمکانی، مسعود مهرابی، مهرزاد دانش، حمیدرضا صدر، جهانبخش نورایی، و…

  2. سلام
    راجع به مجله فیلم. آخه رضاجون قربون شکلت نگاه کن. مجله ای که در این یکسال اخیر فهمیدم خیلی دوست داره برای انتخاب مطالبش سخت گیری کنه و دائما از کمبود جا برای چاپ مطالبش میناله در شماره خرداد ماهش ۹ صفحه رو اختصاص داده به نسخه سه بعدی فیلم شعله. کیفیت مطالب رو هم که داریم میبینیم. نه اینکه مطلب خوب نباشه. خودم توی این چندماه چندتاش رو برات مثال زدم ولی کلیت مجله افت کرده. همین شماره آخر رو نگاه کن. توی طرح جلدش ابتدایی ترین اصول ترکیب بندی رعایت نشده. نگاه لیلا حاتمی به کجاست؟ چرا طراح انقدر عکس رو بالا برده تا قسمتی از سر عکس برش بخوره؟ چه نیازی به این کار بوده؟ هنوز مطالب این شماره رو نخوندم ولی حتما دلیلی داره که بعضی وقتا میرم شماره های قدیمی رو پیدا میکنم و بعضی مطالب رو چندبار میخونم و توی شماره های جدید رغبت زیادی به خوندن مطالب ندارم. شماره قبلی دوباره یه مطلب طولانی راجع به جدایی نادر از سیمین چاپ شده. به خدا بسه. هرچی میخواستیم راجع به این فیلم فهمیدیم. کجان او بخشهای قدیمی؟ قاعده بازی و سایه خیال و مباحث تئوریک؟ سریال مسیر انحرافی و فیلم شعله ارزش این همه قلمفرسایی رو ندارن. به خدا اینا صادقانه ترین حرفایی بود که میتونستم راجع به مجله بزنم. اگه ناراحتت کردم معذرت میخوام

  3. با کلیت صحبت شما درباره کسانی که درباره مجله فیلم اینطور نظر می دهند موافقم.ولی به هر حال بخش زیادی از خوانندگان همیشگی مجله فیلم مدت هاست که از فیلم گلایه دارند.خود من یک سال است که به جز فیلم هیچ مجله دیگری نمی خوانم.ولی از همین ماه تصمیم گرفتم فقط سراغ بعضی از شماره ها که کیفیت مطالبش خوب هستند برم.دلایلی که برای افت مجله دارم زیادن.قبلا هم مختصر گفتم.ولی در کل گاهی ورق که می زنم مجله رو فاجعه رو حس میکنم.
    بابت پیشنهاد فیلم ها هم ممنون

  4. برایم پرسشی شده که چرا دو سه ماهی است که دیگر در مجله نمی‌نویسی؟ به همان ماجرایی برمی‌گردد که به‌ام گفته بودی؟ این شمارۀ «فیلم» را هم که گرفتم، انتظارِ مطلبی از تو را داشتم؛ اما…
    به هر حال خیلی می‌خوام‌ات رفیق…
    ————–
    پاسخ: بله متاسفانه… بگذریم. صفای خودت را عشق است.

  5. سلام
    ۱- رضا جان با این حال خرابم باید بگم متاسفانه مجله فیلم مدتی است کیفیت سابق رو نداره، مثلا شماره اردیبهشت چندین صفحه رو به فیلم سه روز بعدی اختصاص داده یا همین موردی که بهمن عزیز گفت. البته مشکل این جا نیس، بحث کلی تر از این حرفاس و به قول تلویزیونی ها یه برنامه دیگه مختص این بحث میطلبه ولی انصافا افت کلیت مجله محسوسه . باید پذیرفت در این عصر ارتباطات مجله یلم باید تحلیلی تر باشه نه اینکه به جریان های روز بپیونده.
    ۲- بابت معرفی margin call خیلی ممنونم، به علت شرایط کاری تقریبا مشابه با کارمندای جوون اون شرکت با فیلم خیلی خوب ارتباط برقرار کردم. کوین اسپیسی بینظیر بود و جرمی ایرونز کماکان سرحال ، به نظرم جرمی ایرونز بازیگر فوق العاده اییه که کمتر قدر دیده شده

  6. شماره اخیر مجله فیلم بدترین شماره در چند سال اخیر به نظر من
    شماره ای که ورق زدم و در قفسه آرشیو مجله گذاشتم
    یادش بخیر شماره جدید مجله می آومد و هنوز مطلب خونده نشده از شماره قبل داشتم که بخونم
    با آقای بهمن موافقم چیزی که فیلم رو خوندنی می کرد همون بخش های قاعده بازی و سایه خیال و مباحث تئوریک بود که امروز به جاشون صفحه هایی در باره سریال های درجه بیستم، مصاحبه های تکراری و مطالب یک بار مصرف می بینیم

  7. رضا کاظمی عزیز.
    مجله فیلم برای امثال من همیشه عزیز بوده و میمونه. اینجوری کلی و بی دلیل نظر دادن فقط بیسوادی نظردهنده رو میرسونه (ببخشید البته). با اینکه همه نویسندگان قدیمی و بزرگوار خوبن و خوندن مطلب ازشون خیلی دلچسبه، اما راستش من شخصن نویسنده های جوونتر رو ترجیح میدم، اگرچه کم تجربه ان، اما کمتر محافظه کارن.
    حیف که هیچکدوم از اینا رو ندیدم و حیفتر که فعلن بهشون دسترسی ندارم.
    رضا جان، شاید وقت یا هر بهانه دیگه ای باعث میشه نتونیم نظر بدیم، اما شما باید به هر حال بنویسی. بعید میدونم راه دیگه ای برای تحمل زندگی داشته باشی… سینما و نوشتن آخرین راه گریز کسانی مثل شما است و البته ما…
    پیروز باشید

  8. دوست عزیز اقا مرتضی عزیز از اونجایی که ما ایرانیها کلا سرمون درد میکنه برای این بحث ها خواستم بگم شما به بزرگواری خودتون این کلی نظر دادن ما بیسواد ها رو ببخش ، باور کن اینجا جاش نیس که بخواهیم راجع به کیفیت این روزهای مجله عزیز فیلم صحبت کنیم( اصلا انگیزه ای برای صحبت راجع به این بحث اظهر من الشمس هست ؟) اما حداقل برای من که از سال ۷۲ دارم مرتب این مجله رو مطالعه میکنم این افت کیفیت محسوسه. حذف بخش جذابی مثل قاعده بازی که امثال من رو به بهترین شکل با سینما و تکنیک های ان هم به صورت کاملا مصداقی اشنا کرد و یا بخش بسیار بسیار شیرین و خواندنی سایه خیال ( مثلا با اون شور و علاقه ای که دکتر صدر راجع به بازیگری مثل وارن اوتس می نوشت) یا مطالب آقای ایرج کریمی نه تنها از نظر سینمایی که از جهت بالابردن سواد عمومی و فرهنگ ” مطالعه و اندیشه” ( به طوریکه مثله دیدن چند باره یک فیلم خوب نقدهای مجله را هم باید چند بار می خواندیم تا جانمایه مطالب را درک کنیم) بزرگترین افت این روزهای مجله ای است که همه دوستش داریم. اینکه جنابعالی برخلاف بنده نقدهای جوانها را بیشتر دوس دارید کاملا قابل احترام است اما لطفا انگ بیسوادی نزنید، به نظرم الان بین تازه واردان ، منتقد باسوادی که ابتدا به ادبیات و فرهنگ نوشتن اشنا باشد کم داریم ، ریویو نویس داریم اما منتقد نداریم . شاید مشکل عدم ارتباط برقرار کردن منتقدین توانمند قدیم با فضای دگرگون شده فیلم های امروزی باشد که گریبان مجله فیلم را هم گرفته است.

  9. به امیرو:
    و یاد کنیم از مصطفی جلالی‏فخر که، تا جایی که می‏دانم، مسئولیتِ صفحاتِ «قاعده بازی» را در مجله فیلم بر عهده داشت. صاحبِ قلمی سحرانگیز و رویایی. و از جمله کسانی که برای قلم حرمت و قداستِ عمیقی قائل است.

Comments are closed.