دلشوره دارم؛ مثل خیلی از وقتها همینطور خیلی بیدلیل دلشوره دارم. اما دلشوره که بیدلیل نمیشود. حتما دلیلی دارد. میترسم از خبرهای تکراری سراسر یأس، از این تنگنای اقتصادی که روزنی به رهایی برای امثال من در کار نیست. میترسم از آدمها که سراسیمه رسم آخرالزمان را به جا میآورند. بر هر که تکیه میکنی انگار پا در سقوط آزاد به مغاک ظلمت گذاشتهای. خندهام نمیگیرد؛ از هیچ چیز. شدهام صورتکی بیانقباض در یک بالماسکهی محزون. گوشهای چمباتمه زدهام و رقص جنونآسای مشتی دربهدر بیآتیه را نگاه میکنم. در دستم لیوان خالی. در هوا بوی غمناک رخوت.
تلخ است این فضای نومیدانه با همه چیز و کساش. حداقلها دلم را خوش نمیکند. دلخوشی به هست و نیست مال فرتوتگی و بازنشستگی است. میخواهم تا همین تتمهی انگیزه و عشق به آفریدن و سفر کردن در تن و جانم هست، راهی به ورای این روزمرگی بیابم. کسی درکم نمیکند. آطرافیانم در پیلهی خستگی و روزمرگی خودشان گرفتارند. همه مسافران تهکشیدهی قطار متروکی هستیم بر ریل سنگلاخ. دیگر خبرهای دروغین تلویزیون هم به خندهام نمیاندازد. کار از خنده گذشته. کارد به استخوان رسیده.
یقین دارم فردا بدتر از امروز خواهد بود اما شرمنده، نمیتوانم لبخند بزنم. وسط دستافشانی بیخبران، این چند خط دلتنگی را به یادگار نوشتم. لابهلای این جملههای بیعشق، کسی در حال مرگ است؛ با تمام شعرها و آرزوهای معصومانهاش… باید در پس تباهروزیها منجیای در کار باشد وگرنه این زندگی همان جهنم موعود است. ای صاحب ترانههای تنهایی! صاحبعزای جمعههای بغض و دلشوره! خستهام از این همه حسابگر بیدل. بگو که افسانه نیستی. هستی؟
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
شرایط ، شرایط خوبی نیست . اما میدانم که بالاخره روزی همه چیز عوض خواهد شد .
” تاریک ترین زمان شب درست قبل از سپیده دم است . و من به شما قول میدهم که سپیده دم فرا خواهد رسید ” (شوالیه تاریکی – نولان : هرچند از خود فیلم خوشم نمیاید ! )
+ شماره خیلی خوب این ماه مجله ، چند نوشته فوق العاده از شما دارد . از جمله آن نقد بسیار خوب بر فیلم ” عشق ” . دو شماره قبل هم نقدتان بر وودی آلن فوق العاده بود .
گاهی وقتی نقد های شما و دیگر عزیزان را در ماهنامه میخوانم ، از شدت خوب بودن آن متن ها میترسم که به طرف قلم بروم و چیزی بنویسم ! تا نکند که بد باشد .
به هر حال این هم یک ضعف همراه با حسودی است . حسودی به نویسنده های تمام نوشته های خوب .
++ خیلی دوست دارم که یک روزی در مجله عکس هانکه به روی جلد بیاد . امیدوار بودم که این ماه این اتفاق بیفته ولی نشد !
عنوان سرمقالهی شمارهی ویژهی کریسمس مجله Spectator این بود: «چرا ۲۰۱۲ بهترین سال در تاریخ بوده است». چنین موضوعی این برداشت را رد میکند که ما در «دنیای خطرناک و بیرحمی زندگی میکنیم که در آن اوضاع بد است و بدتر هم میشود». بند آغازین آن با این جملات شروع میشود: «شاید اینطور احساس نکنیم ولی ۲۰۱۲ برترین سال در تاریخ جهان بوده است. این ادعایی گزاف به نظر میرسد ولی شواهدی بر آن هست. تاکنون هرگز گرسنگی و بیماری تا این حد کاهش و رفاه اینقدر افزایش نیافته. غرب همچنان در شرایط اقتصادی رکود بسر میبرد اما اکثر کشورهای در حال توسعه به پیش میروند، و فقر با بیشترین سرعت ممکن ریشهکن میشود. میزان مرگومیر ناشی از جنگ و بلایای طبیعی هم شکر خدا کم است. ما در دورانی طلایی زندگی میکنیم.» موخره(چقدر همگی خوشبختیم)
از شیخ بهایی پرسیدند : خیلی سخت می گذرد ، چه باید کرد ؟
فرمود : خودت می گویی سخت می گذرد ، سخت که نمی ماند .
در جواب به دو کامنت بالایی:
ماشالا چقدر حکیم دور و بر ما را گرفته و ما غافلیم…