متن
از گوشهی دامنت سر میخورد
تأویل
لای جرز، جز جگر میزند
آزادی
همچنان مثل هفتتیرکشهای تکزاس
گشاد گشاد
دست به کمر زده
و دیگر کسی با آن عکس یادگاری نمیگیرد
…
عشق را شوهر دادند
به مردی با کفشهای کتانی، با خالکوبی اژدها
خبرگزاری درد به نقل از منابع ناآگاه که اصرار دارند نامشان فاش شود افزود:
تا پایان پاییز همه تخممرغها جوجه خواهند شد
به پیشبینی اداره هواشناسی
هوا تا اطلاع ثانوی تخمیاست
و روایت داریم:
تو آخرش خواهی مرد
در حالی که در احتضار به حضار لبخند میزنی
و جمعی از فرشتههای حریص بهشت
برای بالا کشیدن تو با هم میجنگند
در همین حین است که کتف روحت از جا در میرود
و یکراست میبرندت به شکستهبندی جهنم
…
بعد از ظهر یک روز بیفصل
حوالی پارک کلاغها
مردی عصاکشان وارد قاب میشود
نفسزنان روی نیمکت میافتد
چند جوان از سمت چپ قاب وارد میشوند
و پیش از آنکه از سمت راست خارج شوند
تصویر pause میشود
برداشت دوم:
ساعت پنج عصر
بوستان سعدی
خواجه چند روپایی میزند
و رو به دوربین میگوید:
عامو! بچهها خوب بازی کِردن. دست همهشانه میبوسُم
…
تو از جهنم برگشتهای
با کتفی که هنوز درد میکند
و در بهشت بدون فیسبوک
مثل خدا احساس بطالت میکنی
…
برج میلاد
بالای سر آبادی است
شاخ شاخ
عین داشـاخ
به خواستگاری رفته و هنوز جواب نگرفته
شاخ شمشاد
و حاج زنبور عسل
به فکر ماه عسل است
رفتنی از جاده چالوس
برگشتنی از جاده فالوس
…
من از تنگراه امید تو
به آخر دنیا رسیدم
دروغ چرا
زخم چرک و کثیفت
از گوشهی پهنای باندت پیداست
…
از وقتی که بچهها را ساپورت میکنی
متن از گوشهی دامنت سر نمیخورد
نمیخورد
نمیخورد
نمیخورد
تأویل
راه افتاده در ولیعصر
زنجموره میکند
میکند
میکند
میکند
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
چقدر زیبا بود…چقدر زیبا بود…
چقدر زیبا، خوب و مدرن.. به نظرم اواسط به پایین شعرتان کش آمده یا بی خودی طولانی شده.
—————
پاسخ: مرسی ولی این شعر متقارنه اصلا وسطش نمیتونه تموم بشه!