شعر: ژنز

متن

از گوشه‌ی دامنت سر می‌خورد

تأویل

 لای جرز، جز جگر می‌زند

آزادی

هم‌چنان مثل هفت‌تیرکش‌های تکزاس

گشاد گشاد

دست به کمر زده

و دیگر کسی با آن عکس یادگاری نمی‌گیرد

عشق را شوهر دادند

به مردی با کفش‌های کتانی، با خال‌کوبی اژدها

خبرگزاری درد به نقل از منابع ناآگاه که اصرار دارند نام‌شان فاش شود افزود:

تا پایان پاییز همه تخم‌مرغ‌ها جوجه خواهند شد

به پیش‌بینی اداره هواشناسی

هوا تا اطلاع ثانوی تخمی‌است

و روایت داریم:

تو آخرش خواهی مرد

در حالی که در احتضار به حضار لبخند می‌زنی

و جمعی از فرشته‌های حریص بهشت

برای بالا کشیدن تو با هم می‌جنگند

در همین حین است که کتف روحت از جا در می‌رود

و یکراست می‌برندت به شکسته‌بندی جهنم

بعد از ظهر یک روز بی‌فصل

حوالی پارک کلاغ‌ها

مردی عصاکشان وارد قاب می‌شود

نفس‌زنان روی نیمکت می‌افتد

چند جوان از سمت چپ قاب وارد می‌شوند

و پیش از آن‌که از سمت راست خارج شوند

تصویر pause  می‌شود

برداشت دوم:

ساعت پنج عصر

بوستان سعدی

خواجه چند روپایی می‌زند

و رو به دوربین می‌گوید:

عامو! بچه‌ها خوب بازی کِردن. دست همه‌شانه می‌بوسُم

تو از جهنم برگشته‌ای

با کتفی که هنوز درد می‌کند

و در بهشت بدون فیس‌بوک

مثل خدا احساس بطالت می‌کنی

برج میلاد

بالای سر آبادی است

شاخ شاخ

عین داشـاخ

به خواستگاری رفته و هنوز جواب نگرفته

شاخ شمشاد

و حاج زنبور عسل

به فکر ماه عسل است

رفتنی از جاده چالوس

برگشتنی از جاده فالوس

من از تنگ‌راه امید تو

به آخر دنیا رسیدم

دروغ چرا

زخم چرک و کثیفت

از گوشه‌ی پهنای باندت پیداست

از وقتی که بچه‌ها را ساپورت می‌کنی

متن از گوشه‌ی دامنت سر نمی‌خورد

نمی‌خورد

نمی‌خورد

نمی‌خورد

تأویل

راه افتاده در ولیعصر

زنجموره می‌کند

می‌کند

می‌کند

می‌کند

 

2 thoughts on “شعر: ژنز

  1. چقدر زیبا، خوب و مدرن.. به نظرم اواسط به پایین شعرتان کش آمده یا بی خودی طولانی شده.
    —————
    پاسخ: مرسی ولی این شعر متقارنه اصلا وسطش نمی‌تونه تموم بشه!

Comments are closed.