امسال متاسفانه اعلام نام فیلمهای بخش مسابقه جشنواره فجر مثل پارسال حاشیهساز نشد. پارسال که تارومار کردند پیفپافها. اما امسال فیلمیکه بسیارانی دیوانهوار مشتاقش باشند و قیچیبهدستهای عزیز تیپا به سرینش زده باشند در کار نیست. پریناز (بهرام بهرامیان) ظاهراً «مشکل» دارد و کلید تدبیر و امید هم با سوراخش مچ نیست. بهتر است جناب بهرامیان فکر فیلم بعدیاش باشد که احتمالا هست. آن را که قصهاش را نمیدانیم اما در مورد آشغالهای دوستداشتنی (محسن امیریوسفی) خواندن نیمخط اول قصهاش کفایت میکند. وقتی رویکرد نمادین و مثلا ناکجاآبادی خیابانهای آرام کمال تبریزی را هنوز که هنوز است تاب نمیآورند (مثل فیلم دیگر او پاداش) و او عاقلانه و دیزلوار فیلمها و سریالهای بعدیاش را میسازد (واقعا جز آدمیذینفوذ و بهشدت آمیخته به بدنهی قدرت مثل تبریزی چه کسی میتواند بعد از دو فیلم توقیفی هنوز نفس بکشد و سریال برای سیمای ملی و مقدس هم بسازد؟ هر کسی باشد افسردگی میگیرد در حد تیم ملی داخل سالن.) چهطور ممکن است به فیلمیبا موضوع هرچند فرعی *~`[<«(“فتنه”)»>]`~* مجوز بدهند؟
البته بخشی از جذابیت کار جشنواره در این است که با همین ترفندها (قدیمها میگفتند سیاهبازیها) ملت سینمادوست همیشه در صحنه را حریص و تشنه کنند و مثلا بعدا اعلام شود فیلم آقای فلان یک سانس در جشنواره آن هم در نخستین ساعات بامداد روز بعد نمایش داده خواهد شد و بعد ملت معزز هجوم بیاورند و خر بیاور و باقالی بار کن. تقریبا جشنوارهگردانان هر سال از این شیرینکاریها میکنند و البته ما هم هر سال مانند آن دوست عزیز شیرینبیان که تا روی زمین پوست موز میدید میگفت: «ای وای! باز هم باید سر بخورم»، مشعوف میشویم و آدرنالین خونمان بالا میرود: «شنیدهم میخوان فیلم فلانی رو یه سانس نمایش بدن ساعت دو نصفهشب. دمشون گرم. کلی حال میکنیم!» و از این مزخرفات. گاهی هم دستی از غیب میرسد و ناگهان یک مدیر خوابنماشده دستور آزادی یک فیلم را با وثیقه اعلام میکند یا کلا متهم مزبور عفو میخورد. جشنوارهگردانان هرگز موهبت دست بالا داشتن و سورپرایز کردن مخاطبان را دستکم نمیگیرند چون به تجربه دریافتهاند که این قایمباشکبازیها نمک (یا شاید شکر) داستان است. مثلاً نمایش ویژهای برای فیلم چندسال توقیفی خانه پدری (کیانوش عیاری) ترتیب میدهند یا گربه و ماهی (شهرام مکری) را یک گوشهای از جدول میچپانند تا در ایامالله دهه فجر کام سینمادوستان گرام را شیرین کنند.
و اما نامردی است اگر از فیلم دوست نازنینم فرزاد مؤتمن یاد نکنم که هرچند اصلاً خودش را دوست ندارم ولی به هرحال فیلمساز محبوبم است و من هم این مقولهها را با هم قاطیپاتی نتوان کردن. سایهروشن مؤتمن هم به دلیلی که هنوز نمیدانیم در بخش مسابقه نیست. نباید زود جوگیر شد. مؤتمن بعد از صداها رسماً فقط اباطیل ساخته. پوپک و مشماشالله که بیخیال… هنگام تماشای فیلم مضحمل بیداری در جشنواره دو سال قبل شر و شر عرق شرم میریختم. سریال پرتوپلای نون و ریحون و چند تلهفیلم ناموفق دیگر هم اصلا هیچ. اعتراف میکنم که دستکم من انتظار یک فیلم عالی را از او ندارم. اما نکتهای که گیجم میکند واکنش دوستم پوریا ذوالفقاری است که فیلم را دیده و میگوید فیلم بسیار جاندار و سرحالی است. سلیقه سینمایی من و جناب پوریا (از نوع ذوالفقاریاش البته) که واقعا دوست هستیم نه به تعارف مرسوم، بسیار به هم نزدیک است و بعید میدانم او بیهوده از فیلمیتعریف کند. تا جایی که میدانم به مؤتمن هم بدهی ندارد که بخواهد هندوانه زیر بغلش بگذارد و بیخود از فیلمش تعریف کند. در مورد این فیلم هم فکر میکنم آخرش مدیری خوابنما شود یا تهیهکنندهی مظلومنما اما حسابی حسابگر و قدرتمندش دیپلماسی کند و مسیر کار را تغییر بدهد. امیدوارم اینطور بشود تا ببینیم کیفیت فیلمسازی جناب مؤتمن با سبیل به چه شکل است. بیسبیلش که رویهمرفته خوب بود و گاه عالی.
گاهی آدمیزاد رکب میخورد و فکر میکند در حق فلان فیلمساز اجحاف شده. مثلاً سالی که اکباتان (مهرشاد کارخانی) را شایستهی ورود به بخش مسابقه ندیدند به دلیل آگاهی از قصهی فیلم (که به ادعای سازندهاش قرار بود بازسازی فیلم کالت و سترگ فرار از تله باشد) خیلی دلخور شدیم. اما بعداً یک سانس آخر شب را دادند به جناب کارخانی که خیلی هم شاکی بود و مدام مظلومنمایی میکرد. ناشکر نباید بود؛ سر اکباتان آنقدر خندیدیم که نزدیک بود دل و روده را قی کنیم و از این بابت بسیار سپاسگزار استاد هستیم. هنوز هم یادآوری آن فیلم تجربهی فرحبخشی است و مشتاقانه چشم انتظار نسخهای از آن شاهکار روی دیویدی یا ترجیحا بلو- ری هستم تا در اوقات اندوه، روحی تازه کنم. در آن شب بهیادماندنی دانستیم که همیشه هم قیچیبهدستان عزیز بد نمیبرند، و گاهی سلولوئید را از پلاستیکفریزر تشخیص میدهند.
رجاء واثق دارم که فیلمهای کنارچین، در صورت ورود خوابنمایانه یا تدبیرآمیز به جشنواره موجب آبروریزی نشوند تا ما هم بتوانیم در سالهای آتی به قدر کفایت سوژه برای تاختن به مدیران و ممیزان داشته باشیم و بیکار نمانیم، و در صورت اعتراض بعداً بدجور ضایع نشویم.
——–
توضیح عکس (از راست به چپ): محمدرضا فروتن، فرزاد مؤتمن، خواهر گلشیفته فراهانی
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
واقعا غیر منتظره بود نبودن فیلم فرزاد موتمن و ” پاپ ” احسان عبدی پور ” .
من که تنها مثل سال گذشتیه چشم انتظار دیدن یک فیلم هستم .
” بیگانه ” ی بهرام توکلی .