چرا فوتبال مهم است؟

فقط یک بازی به پایان این فصل لیگ برتر فوتبال ایران باقی مانده و در این بحرانی‌ترین روزها قضیه دستمزد بازیکنان فوتبال به شکل عامدانه و احمقانه‌ای به میان آورده شده تا به ضرر تیم یا تیم‌هایی خاص تمام شود. قصد بحث فوتبالی ندارم و علاقه‌ دیرینم به باشگاه پرسپولیس را هم کنار می‌گذارم و می‌روم سر یک بحث اساسی که اغلب مطرح می‌شود اما هر بار به مصلحتی، ناتمام رها می‌شود.

رقم دستمزد بازیکنان فوتبال در ایران برای اغلب ایرانی‌ها دور از ذهن و سرسام‌آور است مضاف بر این‌که اکثریت غالب فوتبالیست‌های ایرانی انسان‌هایی کم‌فرهنگ و بی‌سواد و بی‌تربیت هستند که در هیچ شغل آبرومندی حتی نمی‌شود تصورشان کرد. از صحبت کردن عاجزند و در عین میلیاردر بودن تیپ و پوشش‌شان شبیه رحمت خروس‌باز سریال پایتخت است؛ با کت و شلوار براق یا اکلیلی یا منجق‌دوزی‌شده و… و خلاصه این‌که صحبت و هیبت‌شان زار می‌زند که از کدام پایگاه نازل اجتماعی برآمده‌اند. بدیهی است این وضعیت برای هر انسانی که اندک عقلی در سر و غروری در نهاد  دارد غیرقابل‌تحمل است و مایه‌ی آزار. اما آیا این می‌تواند دلیلی بر مذمت کلیت پدیده‌ی اجتماعی مهمی‌مثل فوتبال باشد؟ جواب گروهی از روشنفکران «بله‌»ای قاطعانه است اما من این طرز تلقی را حقارت‌آمیز و بیش‌تر از روی حسادت می‌دانم. 

به گمانم در شرایط کنونی، هر جامعه‌ای برای برخورداری از سلامت روانی باید به پدیده/صنعت‌هایی مثل ورزش حرفه‌ای، سینما، موسیقی و… به عنوان ضروریات زندگی نگاه کند. در کشوری عقب‌افتاده مثل ایران به دلایلی آشکار، سرگرمی‌و خوش‌‌گذرانی با موانعی جدی روبه‌روست و بی هیچ تردیدی فقدان خوش‌گذرانی به دلیل محدودیت‌های شدید اجتماعی یکی از مهم‌ترین علل آسیب‌های روانی روزافزون است. اگر از جمله کسانی هستید که هم‌نوا با تریبون‌های دروغگوی رسمی، وجود و وفور وحشتناک آسیب‌های روانی را منکر می‌شوید و ایران را کشوری سرزنده و بانشاط می‌دانید، حرف تازه‌ای برای‌تان ندارم اما اگر با نیم‌نگاهی به دور و بر خودتان تنش و خشونت یا افسردگی و خمودگی بیمارگون بسیاری از ساکنان این سرزمین را به چشم می‌بینید شاید بتوانید درک کنید که در ممنوعیت شادی و طرب جسمانی و روانی به بهانه‌ی درافتادن به گناه، پدیده‌ی مهیج و انرژی‌زای فوتبال چه آلترناتیو مهم و تعیین‌کننده‌ای برای سلامت روانی بسیاری از جوانان است.

خشونت و فحاشی در ورزشگاه‌ها بی‌تردید نشان‌گر فقر فرهنگی است اما یک مقایسه‌ی منصفانه میان وضعیت امروز و چند سال قبل ما را به این نتیجه خواهد رساند که اوباشگری (هولیگانیسم) در میان تماشاگران روندی نزولی داشته و واقعا اوضاع بهتر از قبل شده است. برنامه‌ی پرطرفدار نود (با همه‌ی کاستی‌هایش) توانسته یک‌تنه تأثیری شگرف بر علاقه‌مندان به فوتبال بگذارد و با بزرگ‌نمایی و حتی تمسخر رفتارهای بدوی برخی از تماشاگران تیم‌های خاص، جوی ایجاد کند که خود آن‌ها از رفتارشان شرم کنند و کم‌تر مزخرف بگویند و وحشی‌گری کنند. فحاشی ناموسی هرچند هنوز هم بروز دارد اما نسبت به گذشته بسیار کم‌تر شده و شعارها و دشنام‌های متمدنانه‌تری ابداع شده‌اند که گاه همان منظور ناموسی را می‌رسانند اما عاری از واژه‌های رکیک و پلشت هستند. خلاصه این‌که به عنوان یک ناظر همیشگی و پی‌گیر فوتبال ایران، وضعیت فرهنگی ورزشگاه‌ها را امیدوارکننده و رو به بهتر شدن می‌بینم.

در سال‌های نقدنویسی، بارها با همکارانی برخورد داشتم که نظرشان نسبت به بازیگران سینما (چه خوب‌ها و چه بازیگران ضعیف) منفی بود و در بحث‌های خودمانی حسابی از خجالت‌شان درمی‌آمدند فقط به این دلیل که درآمد بالای آن‌ها در یک سال را معادل درآمد ده یا بیست یا حتی سی سال از کار نوشتن می‌دیدند و همین به‌شدت آزارشان می‌داد. گمان نمی‌کنم در ایالات متحده هم شمار کسانی که فکر می‌کنند تام کروز هرگز بچه‌مزلفی بیش نبوده و درآمد چشم‌گیرش در طول سال‌های بازیگری، مایه‌ی خشم و عصبانیت‌شان بوده، کم باشد. احتمالا کسانی هم پیدا می‌شوند که خودشان را خوش‌تیپ‌تر و خوش‌اندام‌تر یا هنرمندتر از فلان بازیگر یا خواننده بدانند و همین مایه‌ی عذاب الیم‌شان باشد که چرا او آری و من نه؟ این‌ واکنش‌ طبیعی مردمان طبقه متوسط و فرودست به ستاره‌ها و ابرستاره‌های جامعه‌ی سرمایه‌‌سالار است. در ایران اسلامی‌به‌رغم همه‌ی شعارهای جان‌گداز در مذمت سرمایه‌داری، اگر رانت‌خواران بزرگ درون نظام را کنار بگذاریم، فوتبال و سینما قلمرو جولان دیوانه‌وار سرمایه‌سالاری افسارگسیخته و بیمارگونه‌اند آن هم نه مبتنی بر بخش خصوصی بلکه سرمایه‌داری مبتنی بر دولت و حکومت؛ البته آگاهانه و کاملا حساب‌شده. حکومت‌گردانان ایرانی به صرافت دریافته‌اند که در بندوبست‌های جامعه‌ی اسلامی، وقتی حتی موسیقی و متعلقات موزون و ناموزونش به دلایل شرعی مجال مانور چندانی ندارند، فوتبال و سینما سوپاپ اطمینان‌هایی برای انفجار افسردگی و بدحالی مردم هستند. به دلایل عقیدتی و امنیتی امکان ورود سرمایه‌گذاران بخش خصوصی (اگر چنین کسانی اساساً وجود خارجی داشته باشند) به ورزش و سینما وجود ندارد و همان‌هایی هم که به عنوان بخش خصوصی فعالیت می‌کنند در واقع نیروهای سابق حکومتی‌اند که یا بازنشسته شده‌اند یا حکم تغییر ماموریت گرفته‌اند تا پول دولت را در فوتبال و سینما مدیریت کنند. این‌که برای سینما و فوتبال ایران بازگشت سرمایه اهمیت چندانی ندارد یکی به این دلیل است که اهداف استراتژیک مهم‌تری مد نظر است و برقراری آرامش و تکاپوی هرچند کم‌زور در جامعه اولویت دارد. این هزینه‌ای است که کارگردانان امور، با دل و جان حاضرند بپردازند تا اندکی از رخوت و ایستایی جامعه بکاهند.

شاید این تفسیر برای آن‌ها که در موضع اپوزیسیون هستند (یا خودشان را در این موضع می‌بینند) حجتی قاطع برای تحریم پدیده‌هایی مثل سینما و فوتبال باشد. اما برای شهروندی چون نگارنده که داعیه‌ی مبارزه ندارد و واقع‌بینانه شرایط را می‌سنجد و ترجیح می‌دهد فرصت اندک باقیمانده‌ی عمر خویش را صرف برقراری یک زندگی آرام کند همین نمادهای سرمایه‌داری دولتی، الزامات یک زندگی حداقلی در در یک جامعه‌ی مدنی نیم‌بند به شمار می‌آیند و نیک بر این باورم که امروز هر تغییر و تحولی صرفا از دل تدریج و تکامل رخ خواهد داد نه قهر و اعتصاب و انقلاب. تحریم همین حداقل‌ها، نتیجه‌ای جز ناگوارتر شدن شرایط برای زندگی خودمان ندارد. من هم به‌خوبی می‌دانم که فلان فوتبالیست یا بازیگر را به گاری هم نمی‌شود بست چه رسد به این‌که سالی چند صد میلیون درآمد داشته باشد، اما بیش‌تر از آن، به فکر اندک فرصت‌های سرگرمی‌و خوش‌گذرانی خودم هستم و اگر گاهی درنگ بر این شرایط عصبانی‌ام کند به‌سرعت به این استدلال رو می‌آورم که شمار چنین بختیاران بزبیاری، در قیاس با اکثریت قاطع و غالب جامعه تقریباً صفر است. می‌شود این پول‌اندوزان بی‌لیاقت یا کم‌لیاقت را به چشم ابژه‌هایی برای لذت بردن خودمان ببینیم و کم‌تر حرص بخوریم و اگر فارغ از بی‌هنری‌شان از ریخت و قیافه‌شان هم هیچ لذت نمی‌بریم (مثال ملموسش برای آقایان یک فوتبالیست یا بازیگر مرد مزخرف سگ‌سبیل یا مزلف است که هنر «بازی‌»گری هم ندارد. مثال ملموسش برای خانم‌ها را نمی‌‌توانم حدس بزنم چون آن‌ها پیچیده‌تر فکر می‌کنند و گاهی زمختی و زشتی مردان برای‌شان عین عیش است و درباره‌ی واکنش به زشتی و زیبایی هم‌جنس‌های‌شان هم به‌‌شدت غیرقابل‌پیش‌بینی‌اند) به بزرگواری خودمان ببخشاییم و نادیده‌شان بگیریم.

بله، فوتبال حتی با همین وضعیت کنونی‌اش در ایران یکی از مهم‌ترین سرگرمی‌ها و ابزار کارآمدی برای فرار از رخوت و به راه انداختن هیجان است. کرکری خواندن هم که از نگاه روشنفکران اخ‌وتفی نشانه‌ای از عقب‌افتادگی است، کنشی آگاهانه برای لذت‌جویی و هیجان‌زایی است. شاید کسانی هیچ علاقه‌ای به ورزش یا سینما نداشته باشند و مثلا کتاب‌خوانی یا موسیقی یا ماهی‌گیری یا چکش‌کاری و… را به این‌ها ترجیح بدهند. حساب این گروه که قطعا شمارشان در همه‌ی کشورها بسیار کم‌تر از علاقه‌مندان به سینما و ورزش است جدا. این نوشته را با آن‌ها کاری نیست. 

12 thoughts on “چرا فوتبال مهم است؟

  1. اولا تماشا کردن و دنبال کردن فوتبال ایران، اتلاف وقته.
    نه از لحاظ فنی ، نه از لحاظ جذابیت و نه هیچ چیز مثبتی در فوتبال ایران وجود نداره که ارزش وقت گذاشتن و دنبال کردنش رو داشته باشه.
    ثانیا فوتبال دیگه ورزش نیست، الان دیگه کمتر نوجوانی رو می تونی در کوچه پس کوچه ها پیدا کنی که فوتبال بازی می کنند، همه پلی استیشین به دست هستند و ارمغان فوتبال چیزی جز هیجان‌زدگی زودگذر جمعی نیست.
    من با اینکه هیچ کدوم از کارهای ده نمکی رو قبول ندارم، ولی ” کدام استقلال ، کدام پیروزی” اش رو واقعا قبول دوست دارم.اونجا یک جمله کلیدی وجود داره، می گه: ” فوتبال همون جنگ گلادیاتورهاست، با این تفاوت که زمان قدیم فقرا با هم تو زمین می جنگیدن که ثروتمندان سرگرم بشن ، ولی الان ثروتمندان تو زمین با هم می جنگن که فقرا سرگرم بشن”
    حقیقت فوتبال اینه. واقعا به نظر من فوتبال افیون توده هاست. چیزی نیست جز تجمعی انسانی، پوپولیستی و گاها خشن.
    ————
    پاسخ: سپاس دوست عزیز. با شما کاملا و اساسا مخالفم اما ممنون که وقت گذاشتی و نظرت را نوشتی.

  2. سلام
    اگر فوتبال افیون توده هاست من میخوام با دیدن الکلاسیکو یا مسابقه حیثیتی منچستر و لیورپول یا دربی مرسی ساید و بازی های دورتموند و … کلا اوردوز کنم بره پی کارش .

    هرچند دیدن امثال دهنوی و نوری و … در تیم پرسپولیس حکم “ابلیمو”رو بعد “عمل” داره !!!
    ————–
    پاسخ: سلام. آره می‌بره!

  3. کلا اهل تعریف و تملق نیستم ولی قلم شما بسیار ظریف، و به نحو زیرکانه ای پرشور است.
    از شما که بگذریم! باید بگم که با نظر شما درباره اوضاع جامعه و مدارا با این شرایط کاملا مخالفم. به نظرم هم میشه خوش بود و در ارامش زندگی کرد و هم کمی گناه الود خوش گذراند!
    شاید همین سبک بتواند کم کم، کم کم به تغییراتی بیانجامد.
    ————–
    پاسخ: تعریف شما حال خوبی به این بنده داد. ممنون. درباره‌ی بخش دوم هم لطفا توجه کنید که من به اهمیت سرگرمی‌های عمومی اشاره کرده‌ام و وقتی رقص و موسیقی و جشنواره‌ها و کارناوال‌های شاد و … برای جوانان ممنوع هستند گزینه‌ی دیگری جز فوتبال و سینما باقی نمی‌ماند. در مطلبی دیگر خواهم نوشت که تضاد وحشتناک زندگی خصوصی و عمومی چرا و چگونه در نهایت به تباهی اخلاقی جامعه انجامیده است.

  4. درود
    به نظرم گذشته از هم اندیشگی با شما یا نبودن، اندک تاملی نشان می دهد که نگاه شما به ویژه درباره حضور دولت و در سطحی دیگر حکومت در مناسبات سینما و فوتبال با آنچه در عمل شاهد آن هستیم موافقت بیشتری دارد و برآیند همان چیزی است که توضیح داده اید اما درباره تحلیل روانشناختی تماشاچیان و کسانی که در این دو حوزه به نوعی درگیر هستند می توان تامل بیشتری کرد و نگاه دم دستی ارایه شده در این بخش را با آوردن نمونه هایی از حکومت های ایدئولوژیک دیگر به چالش کشید. به نظر من فراتر از محدودیت های موجود در کشور ما، تجربه های ذهنی و عینی محدود نسل های پس از انقلاب و نتایج ژرف برآمده از آن را می توان در این میدان وارد کرد.
    یک پرسش: چگونه می توان به فهرست نقدهای شما دست یافت
    با امید به اینکه دوباره نقد بنویسید و ما را از نگاه خودتان بی بهره نکنید
    ———-
    پاسخ: سلام. خودم هم به همه‌ی نقدهایم دسترسی ندارم. در صورتی که بتوانم یک جا جمع‌شان کنم همین‌جا می‌گذارم برای دانلود.

  5. .. من یه چیزدیگه رو شنیدم افیون توده هاست نه فوتبال, که این چیز با دو چیزدیگر می شود مثلث ممنوعه!
    بقول شاهین چیزما…
    بگذریم اساسا یکی از علت عدم حضور اناث در استادیوم ها شعارهای آب نکشیده همین جماعت هوچی گر ست
    از۱۶ سالگیم تا الان فقط بازیهای جام جهانی برام جذابیت داشته آنهم از یک هشتم ببعد!!
    ولی تفریحات سالم که نیست ناسالم هام کار ما نیست نسل ارزشی و سوخته وخاکستری را چه به تفریح!!!

  6. سلام
    بسیار زیبا بود . نکته مبهمی بود که همیشه در ذهنم بود که با این نوشته روشن شد .
    ممنونم رضا جان
    ———–
    پاسخ: سلام عزیزم . ممنون

  7. تفریح خوب است،فوتبال هم سرگرمی جذابی است. برای ما که هیچ تفریح و سرگرمی خاصی نداریم غنیمتی کمیاب است اما وقتی در این نوشته، شما به رقم نجومی دستمزدهای بازیکنان فوتبال اشاره می‌کنید این نکته را هم باید در نظر داشته باشید که این رقم‌های میلیاردی سر‌به‌فلک‌کشیده از جیب من و شما تامین می‌شود. اگر فوتبال ایران خصوصی بود و بازیکنان چه بافرهنگ و چه بی‌فرهنگ‌هایش پول‌های حجیم می‌گرفتند مشکلی نبود چرا که نان لیاقت‌شان را می‌خوردند اما در این بلبشوی حاضر‌، اکثریت با تمام توان در حال نوش‌جان کردن نانِ گران‌قیمتِ بی‌کفایتی‌شان از سر سفره‌ی «من‌و‌شما» هستند و خروجی عملکردشان نه آن هیجان مطلوب مورد انتظار تماشاگر ایرانی و نه جو و اتمسفری امن در ورزشگاه‌ها برای عموم ایرانیان
    است. حال باید از خودمان بپرسیم ما ارزش این هیجان و سرگرمی سطحی و زودگذر را هم‌پای هزینه‌ی گزافی که بدون انتخاب و اختیار از جیب‌مان می‌رود می‌دانیم یا نه؟
    ————
    پاسخ: وقتی می‌گم دولتی یعتی خودم واقفم که از جیبم می‌ره. اما من شخصا راضی‌ام که اندکی از پولم بره توی جیب خلعتبری و پژمان منتظری و بقیه رفقا تا اینا بدوند و من لم بدم و تخمه بشکونم و لذتش را ببرم. مجانی که حال نمی‌ده. اصلا یکی از آرزوهام اینه که پیش‌بینی مسابقات از حالت حرام بودن الکی بیاد بیرون (چون توی تلویزیون همین کار با پیامک انجام میشه و حلاله) و من هم هر هفته برگه‌شو بخرم و توی اون شرکت کنم تا هیجانم چند چندان بشه. دلیلی برای حرام بودن چنین چیزی وجود نداره واقعا. جا داره مسئولان فکری به حال این قضیه بکنند تا ما بیش‌تر کیف کنیم. خیلی باحال می‌شه. باید پول بدم برم سینما و نباید نگران باشم که بخشی از اون می‌ره توی جیب تهیه‌کننده، باید پول بدم فوتبال ببینم و لذت ببرم و نباید نگران باشم که بخشی از اون می‌ره توی جیب رییس باشگاه و بازیکن.

  8. سلام،
    این بحث از وقتی که لیست دستمزدها رو شد خیلی ذهنمو غلغلک میده، قبلش دقیقا عمین نظر شمارو داشتم، یعنی یه بررسی آماری کردم دیدم اینا کلا ۱۸ تیم ۲۲ نفری هستند که جمعا با مربی هاشون میشوند ۴۲۰ نفر، منم هروقت شدم جزو ۵۰۰ نفر از جامعه پزشکان، وکلا، حسابدارها، نویسنده ها و یا هر گروه دیگه ای، میتونم انتظار یه همچین دستمزدی رو داشته باشم، ولی الان نظر دیگه ای دارم، شما وقتی میبینی که این برادران با تمام توصیفات به جایی که کردی این پولها رو حق خودشون میدونند (البته این تقصیر اون مدیر نالایقه) و با ژست طلبکاری اون مساوی بدتر از باخت رو گردن بی پولی میندازن میخوای با نشت بزنی تو چونه اون آقای که میگه ماشین ۸۸۰ میلیونی رو که نمیشه با ۱۷۰ میلیون سند زد.(یه لحظه به ارقام دقت کن؟؟؟). جدا از این حرفا فوتبال با تمام بدیهاش واسه منی که بدجور عاشقشم نمیتونه تو عیش کامل و وافر ازش تاثیری بزاره، نمیتونم اعتراف نکنم که هنوز با اشتیاق تمام اخبار داخلی و خارجی(چه زرد و چه سایر رنگهاش) رو پیگیری میکنم، هنوز ار باخت استقلال ناراخت میشم و فوتبال جزوی از زندگیمه… اینا رو تا با تمام وجودت حس کرده باشی، نمیتونی توضیحش داد، به قول شما بزار اینا تو زمین عرق بریزن ما هم اینجا تشویقشون کنیم یا فحششون بدیم، خوبیش انه در هر صورتش دلمون خنک میشه
    ———-
    پاسخ: سلام. تسلیت بابت استقلال! 🙂

  9. در پاسخ به یکی از دوستان اشاره کردید مطلبی درباره تضاد زندگی خصوصی و عمومی و تباهی اخلاقی برخاسته از آن خواهید نوشت. ضمن اینکه بی صبرانه مشتاقم مطلب را بخوانم
    بد نیست یادی از داریوش آشوری و مقاله بی نظیرش «جانِ پریشانِ ایران» کنم، که بی ارتباط با موضوع مورد نظر نیست.
    ————
    پاسخ: ممنون. امیدوارم فرصتی دست دهد که مطلب یادشده را بنویسم.

  10. سلام
    میگن تیم الغرافه واسه اومدن پرسپولیس به جام آسیا جشن گرفت
    ———
    پاسخ: سلام. درست می‌گن. پرسپولیس فعلی واقعا تیم ضعیفیه.

  11. لذتی که در نا امیدی است در انتقام نیست … دنیا داره سیر طبیعی اش رو طی می کنه … با کارناوال شادی و فوتبال و سینما سرگرمی چیزی حل نمیشه … نمونه اش فیلم زیبایی بزرگ… زندگی جای دیگری نیست بلکه در راهی دیگر است
    ———
    پاسخ: ممنون از نظرتان.

  12. بسیار خوب و منطقی و سنجیده و به موقع !! از من اگر بپرسی که چکیده و به قول خودمونیش ” جون ” این مطلب می گم اینه که گفتی شما ” ..امروز هر تغییر و تحولی صرفا از دل تدریج و تکامل رخ خواهد داد نه قهر و اعتصاب و انقلاب. تحریم همین حداقل‌ها، نتیجه‌ای جز ناگوارتر شدن شرایط برای زندگی خودمان ندارد..” ضمن اینکه فکر می کنم اگه پایان بندی مطلب در پارگراف آخر نبود یه مطلب ناقص و خود پسندانه بود که خدارو شکر پایان بندی مطلب هم سنجیده بود در همون جهت کلی….خوب باشی..یا علی..

Comments are closed.