آقای الف دستی به ریش پروفسوریاش کشید و حکیمانه گفت: به قول مرحوم قیصر، نان را از هر طرف که بخوانی نان است.
آقای ب سری به تأکید نشان داد و لب در هم کشید و آهی از ته سینه بیرون داد و گفت: و من اضافه میکنم درد را. از هر طرف بخوانی باز هم درد است. بهخصوص دردی که از عشق برخیزد.
آقای ج که داشت به خودش میپیچید با اضطرابی که در صدایش موج میزد گفت: رفقا لطفا قدمهایتان را کمیتندتر کنید که زودتر به پارک برسیم. حتما شما هم مخالفتی با این واقعیت ندارید که شاش را هم از هر طرف که بخوانیم شاش است.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
عالی بود………
از هر طرف جالب بود 🙂
خیلی زیبا