برنامه «خندوانه» شاید برای خیلیها جذاب و فوقالعاده و درخشان باشد اما به من حس خیلی ناخوشایندی میدهد. گریم سنگینی است بر چهرهای آبلهرو. مایل نیستم در این باره توضیح بیشتری بدهم اما مسابقه «خنداننده برتر» را خیلی دقیق و جدی دنبال کردهام و میخواهم چند خطی درباره برداشتم بنویسم.
– بهترین معادل پارسی استندآپ کمدی، کمدی سرپایی است. اصلا مجاز نیستیم کمدی این واژه جهانگیر و دوستداشتنی را ترجمه کنیم.
– استندآپ کمدی در خاستگاهش یعنی کشورهای غربی با کلام بیمحابا و البته رکیک معنا میپذیرد. تلاشی است برای فروریختن نقاب دروغین مدنیت و تشخص. راه میبرد به پنهانترین گوشههای نامطبوع روان و رفتار آدمیزاد. هدفش بیش از اینکه یک نقد اجتماعی باشد نقد کثافات درونی انسانهاست. با چارچوب مطلوب تلویزیون رسمیایران، اصلاْ استندآپ کمدی نمیتواند شکل بگیرد. شوخیهای رکیک اما بهواقع ناگوار و تلخی که در شبکههای مجازی دستبهدست میشوند، بارها به گوهر استندآپ کمدی نزدیکترند.
– استندآپ کمدی را کسی باید اجرا کند که خودش حاوی یک جهانبینی و نگرش خاص و جذاب باشد. همه کمدینهای محبوب این گونهی کمدی، خودشان نویسندهی متنهایشان هستند. خندوانه بهدرستی نشان داد که صرف بازیگر بودن کمترین حقانیتی برای اجرای استندآپ کمدی خلق نمیکند و اغلب به فاجعه میانجامد.
– خاطرهگویی یکی از راهکارهای محبوب استندآپ کمدی است اما نه خاطرهی خام که با زمختی تمام روایت شود. خاطره باید دراماتیزه شود. باید همه جور ترفندی برای جذابتر شدنش به کار بسته شود. باید به صورت یک متن با زمانبندی و فراز و فرود حسابشده درآید. جز این مهملی بیش نخواهد بود!
– بازیگری که توانایی طراحی و نوشتن کمدی ندارد باید از کسی که این هنر را دارد کمک بگیرد. یا باید رفیق نویسندهای داشته باشد که سرش به تنش بیارزد یا باید سر کیسه را شل و کسی را برای این کار استخدام کند.
– خنده گرفتن از تماشاگر یک هنر است. نیاز به طراحی و مهندسی دارد. روند بسیار منطقی و پیچیدهای دارد. فرمولهای ساده و پیشرفته متنوعی برای خنداندن وجود دارد. گاهی بعضی فرمولها جواب نمیدهند و بهسرعت باید جایگزینشان را رو کرد. کمدین باید انعطاف بالایی داشته باشد و اگر جواب نگرفت سریع سوییچ کند روی یک فاز دیگر نه اینکه مثل بارکش گیرپاچ کند. بهصرف جنگولک و کجولوچبازی نمیشود همگان را خنداند. این فرمول فقط برای بیماران مبتلا به اوتیسم و کودکان و نوجوانان جواب میدهد. گاهی موفقترین کمدینهای ما از همین نکته بهظاهر بدیهی غافلاند.
– زمانبندی یا تایمینگ مهمترین نکته در کمدی مبتنی بر کلام است. این ویژگی با به شکل ذاتی در کسی هست یا باید تلاش کند و آن را بیاموزد. زیاد پیش میآید که یک شوخی خوب با زمانبندی ناشیانه و گاه نابخردانه کاملا بر باد میرود.
– آلوده کردن چنین مسابقهای به انواع و اقسام یارکشیهای جنسیتی، سیاسی، گروهی و قومیچه از سوی کمدینها و از سوی هوادارانشان (هوادار یعنی چه؟ مگر صحبت از ورزش است؟) دقیقا همان اتفاق بدی است که نباید میافتاد و افتاد. ما بارها و بارها ثابت کردهایم که از نظر فرهنگی بسیار واپسمانده و دربوداغانیم. این بار هم ثابت کردیم. ما چطوریم؟ عاااااااااالی. شکاف طبقاتی به کنار، شکاف اجتماعی و سیاسی بدجور ما را دشمن هم کرده. درود بر سیاستورزان ناعزیزی که این دستاوردشان است.
– کمدی ابزار کارآمدی است برای خدشه انداختن بر تنزه دروغین آدمها. اما در این فضای بسته خفقانزا امکان چندانی برای تحقق کمدی واقعی نیست. آن را جای دیگری باید جست.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز