اخبار انتخابات آمریکا را از طریق رسانههای آمریکایی چه به صورت زنده و چه ویدیوهای ضبطشده، در یوتیوب دنبال میکردم. اعتراف میکنم که هرگز تا این حد از دموکراتها و نامزدشان بیزار و مشمئز نبودم. در واقع بسیاری از دیدگاههای سیاسی من منطبق بر نگاه دموکراتهاست اما با منش سیاسیشان هیچ تطابقی ندارم. دست زدن به هر فریب و دروغ و وارونهنمایی و بایکوت خبری و لجنپراکنی برای رسیدن به قدرت، به رسواترین شکل ممکن در جریان بود. هیلاری کلینتون در نگاه من همچون ابلیس اعظم است. رسانههای دمکراتها به سرکردگی سی ان ان هر چه در چنته داشتند رو کردند تا از دانلد ترامپ چهره ای شیطانی به نمایش بگذارند و ظاهرا کامیاب شدهاند. اما رویارویی نقادانه با منابع گوناگون خبری و شنیدن ساعتها مناظره و سخنرانی قدیمیو جدید کاندیداها بدون فیلتر ترجمه، دانلد ترامپی دیگر را به من شناساند؛ مردی صریح و گزنده که نه جمهوریخواهان ارتودوکس فناتیک پشتیبانش هستند و نه دموکراتها و لیبرالهای ماکیاولیست میتوانند ریختش را تحمل کنند. او در میانه ایستاده، در ویرانگاه رویای آمریکایی.
گمان میکنم نتیجه انتخابات آمریکا به اندازهی کافی گویاست. دمکراتها و رسانههایشان و آنها که از وضعیت حقارتآمیز فعلی آمریکا خرسندند، همچنان یاوه میگویند. گویی مریخیها ترامپ را برگزیدهاند. این یاوهها توهین به خیل عظیم ساکنان واقعی آمریکاست. آنها به فریبکاری و دغلبازی اوباما و همدستانش نه گفتند. شاید ترامپ هم راهگشای وضعیت بد کنونیشان نباشد اما دستکم او بر واقعیتهای موجود در کشورش انگشت گذاشته. ترامپ قطعا نمایندهی مهاجران طلبکار و سیاهپوستان عمدتا بزهکار نیست. برای درک اهمیت ترامپ باید یک آمریکایی باشی نه فردی توسریخورده و تحت سلطهی یک نظام خودکامه در خاورمیانهی نفرینی، یا یکی از ساکنان ویرانسرای مکزیک و کوبا. برای درک اهمیت ترامپ قطعا باید موهوم بودن وعدههای اوبامای مکار شیطانصفت را با تمام وجود، در تمام ابعاد زندگی روزمرهات لمس کرده باشی، یا دستکم باید بتوانی بدون هیچ پیشفرضی، خود را جای یک آمریکایی معمولی نگونبخت تصور کنی. شاید وعدههای ترامپ همه توخالی باشد اما قطعا او به گواه سخنرانیهایش، آگاهتر و فرهیختهتر از شلمغزی مثل جرج بوش پسر است. بهراستی مایه مباهات ترامپ باید باشد که جرج بوش و بسیاری از رقبای حسود جمهوریخواه به او رای نداده باشند.
برای شناخت درست ترامپ و پی بردن به شخصیت باثبات و قدرتمندش، باید به جوانی او بازگردیم. فیلم مصاحبههایش در روزگار اوج جوانی و برازندگی، در دسترس همگان است (به لطف یوتیوب). برای شناخت او نیازی به گوش سپردن به مهملات رسانههای دمکرات و بیبیسی فارسی و رسانههای داخلی نیست. ترامپ یک ضرورت تاریخی است. شکست کلینتون دقیقا مانند سقوط محمد مرسی در مصر، از مهمترین رخدادهای تاریخ بشریت است.
ما ایرانیها، دستکم مایی که مانند اصلاحطلبان داخلی و خارجی، گماشتهی این حکومت و ذینفع در مناسبات قدرت نیستیم، میتوانیم بر نقش دمکراتها در استمرار بدبختی و ستم در کشورهای جهان سوم گواهی دهیم. اگر مزدور و ذینفعیم که هیچ. تاریخ نشان داده جمهوریخواهان آمریکا همواره کمتر به ملت ایران، آسیب زدهاند. مهم نیست تبلیغات چیزی دیگری بگویند. اصلا وضعیت زشت کنونی ما دستپخت دمکراتهاست.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
خیلی جالب بود خوندن این یادداشت. شاید تنها نوشته ایه که خیلی مشابه اونچه که درمورد این قضیه فکر میکنم خوندم. من هم همیشه بابت این که وضعیت زشت کنونی ما دستپخت دمکرات هاست ازشون بدم میاد.زنده باشید
مثل همیشه خواندنی و تأملانگیز… تشکر جناب…