I
سرانهی مطالعه در ایران بسیار پایین است. این گزاره هرچند درست است اما به همان اندازهای که ده سال پیش میتوانست درست باشد درست نیست! چون امروز ما ایرانیها در متن یک رخداد عظیم فرهنگی غوطهوریم که بیتردید آنتیتز انسداد و سختگیری سالیان گذشته است.
پارسال پستی نوشتم که به دلیل اختلال فنی سایت بر باد رفت و نسخه پشتیبان هم نداشتم که دوباره بارگذاری کنم. افسوس آن پیشامد بد هنوز با من هست اما بر این شدم که خلاصهای از آن را بازبنویسم؛ که همچنان مناسبت دارد و همچنان دلگرمکننده است.
بعد از انسداد بیرحمانه رسانههای کارآمد و بیبدیلی مثل یوتیوب و فیسبوک، میشد گفت تقریبا از موهبت اینترنت چیزی دست ایرانیان را نمیگیرد و محروم شدن از آن دو ظرفیت عالی برای جستوجوی محتوا و برقراری ارتباط، اینترنت را در ایران به یک مضحکهی نفرتانگیز تبدیل کرده بود. با روی کار آمدن دولت یازدهم، و با توجه به فضای بسیار مأیوس و بد حاکم بر اجتماع، بالادستیهای سیاست چاره را در این دیدند که دستکم از انسداد رسانههای متاخرتری مثل اینستاگرام و تلگرام چشم بپوشند و البته احتمال انسداد را همواره مثل شمشیر داموکلس بر سر ملت آویزان نگه دارند. با تمام کش و قوسها و اعمال فشارها برای انسداد این دو شبکه، متولیان امنیت اجتماعی، چاره را در تحمل و آزمودن این وضعیت ناگزیر دیدند و البته بنیادگرایان فشارگرا هم برای نخستین بار با تصمیمیبخردانه همتایان و همراهان خود را به استقبال از این رسانهها دعوت کردند و به اصطلاح، به جای خالی کردن میدان کوشیدند از این ظرفیت برای مناظره و مجادله و مقابله بهره بگیرند. دیری نگذشت که اینستاگرام و تلگرام محبوبیتی چشمگیر و دیوانهوار در میان ایرانیان پیدا کردند. درباره اینستاگرام اتفاق عجیبی افتاد. ایرانیها از فضایی که مختص عکس و ویدیوست، کارکرد تازهای استخراج کردند و آن را به یک وبلاگ نصفهنیمه، دگردیسه کردند و اریژینالیته فعالیت متنیشان بسی بیشتر از عکس و فیلمهایی است که به اشتراک میگذارند و در واقع محترمانه و در کمال خونسردی از اینجا و آنجا سرقت میکنند.
قصه تلگرام از این هم عجیبتر است. تلگرام هیچ محبوبیتی در میان هیچ کشوری ندارد و گویی تنها برای ایران ساخته شده است. بیایید خودمان را فریب ندهیم. واقعا به نظر میرسد تلگرام همان اپلیکیشن ارتباطی و پیامرسانی تولید داخل است که سالها وعدهاش داده میشد. تلگرام هیچ هویت و شناسنامهای ندارد. البته برایش قصهای ترتیب داده شده از این قرار: که یکی دو شهروند روس آن را ساختهاند و خودشان هم در خارج از روسیه زندگی میکنند. اما این روسهای گرانقدر دقیقا این اپلیکیشن بسیار پویا و کارآمد را که هر روز غنیتر و کاربردیتر از قبل میشود و به راستی رسانهای بیهمتاست فقط برای ایرانیان ساختهاند؟ و هدفشان از این همه هزینه برای تامینهاست چنین رسانهای با این حجم از مالتیمدیا چیست؟ آیا صبر و تحملی که بالادستیها در قبال تلگرام خرج میکنند تصنعی و فریبکارانه است؟ آیا تلگرام واقعا همانقدر که در آغاز ادعا میشد، امنیت سایبری دارد؟
بر خلاف تصور، ابدا قصد مخالفخوانی ندارم. تلگرام فارغ از چیستی و چراییاش، یک اتفاق بزرگ و بیهمتا در تاریخ ایران است. از تمام ظرفیتهای تحسینبرانگیزش در تولید و نشر محتوا که بگذریم و از نقش دلانگیزش در سرگرمسازی و برقراری ارتباط هم که چشم بپوشیم، تلگرام برای من دو ویژگی دیوانهکننده دارد که تمام معادلات و محاسبات بدبینانهی سالیان سالام را بههم زده است.
تصور کنید: یک خانم خانهدار ایرانی با تحصیلات دیپلم یا زیر آن، یک پیرمرد یا پیرزن بازنشسته یا خانهنشین، یک نوجوان بازیگوش کمتوجه و درسنخوان، یک نگهبان شب فلان اداره و… در یک قرن اخیر، احتمالا هرگز فرصتی برای اغلب این مردم نازنین پیش نمیآمده که مطالعه کنند یعنی چیزی را برای پر کردن اوقات فراغت خود بخوانند. منظورم مطالعه به معنای مطلق کلمه است، خواه یک مجله سرگرمیباشد، خواه کتابی روانشناسانه و عامهپسند درباره راههای موفقیت!، خواه کتابی تاریخی یا مجلهی دانستنیها یا صفحهی حوادث روزنامهها و… . دقت کنید که در تمام سالها مطلقا دلیلی برای مطالعه در اغلب ایرانیها وجود نداشته است. حساب آن درصد اندک که اهل مطالعه هستند را جدا کنید. سرانه بسیار پایین مطالعه که سالها مایه شرمندگی ما بود دقیقا مربوط به همین وضعیت تاریخی و فرهنگی است. اما امروز با تلگرام اتفاق بزرگی در حال رخ دادن است. همه از هر قشر و مسلک و با هر سطح سواد، در روز مشغول خواندن انواع و اقسام متون تلگرامیهستند. از اخبار روز تا آموزش آشپزی و خانهداری، از رازهای کسب موفقیت تا شیوهی پرورش و آموزش کودک، از راههای همسرداری تا دانستنیها و عجایب و لطیفهها و شعر و داستانک و… . تلگرام به معنای واقعی، بمباران نوشتهها و یادداشتهاست. هر کس با هر سطح سلیقه و سوادی در روز با دهها و صدها و هزاران سطر روبهرو میشود. درست نگاه کنیم: پدیده خواندن در حال رخ دادن است! کسانی در حال خواندناند که محال بود هرگز مجله یا کتاب بخوانند. این یک انقلاب بزرگ فرهنگی نیست؟
اما یک اتفاق بسیار شگفتانگیزتر هم در حال رخ دادن است. بسیاری از کسانی که تا پایان عمر خود اصلا لازم نبود جز نوشتن اسمشان در فرمهای اداری و امضا کردن، چیز دیگری بنویسند و محال بود هرگز جملهای تا آخر عمر بنویسند، روزانه در حال نوشتناند. گیرم چت، شرکت در بحثهای گروههای تلگرامی، گیرم کامنت گذاشتن، احوالپرسی از یک آشنا و دوست و فامیل… خدای من! از زن خانهدار، تا آن جوان سیکل همه در حال نوشتناند. کم و زیاد. درست و غلط. با املای بد. اما این یک رخداد عجیب تاریخی است. تلگرام به شکل هراسانگیزی، به عضوی از خانواده اغلب ایرانیها بدل شده و حضوری قاطع، مشخص و ممتاز در زندگی روزانه آنها دارد.
با تلگرام و کمتر از آن اینستاگرام، نوشتن و خواندن در ایران جان گرفته. شاید امروز این نوشتن و خواندن کیفیت بالایی نداشته باشد اما بی هیچ تردیدی، رهگذاری است به سوی بهتر نوشتن و بهتر خواندن و بیشتر خواندن.
بله، اینکه سرانه مطالعه در ایران بسیار پایین است دیگر گزارهی دقیقی نیست. کافی است به دور و برمان نگاه کنیم. خالهی پیرمان، برادرزاده یازده سالهمان، پسرعموی ذاتا گریزان از فرهنگمان، و… و… و… همه در حال خواندن و نوشتناند و زیر بمباران اطلاعات پراکنده. سطح آگاهی عمومی، امروز بسیار فراتر از ده یا بیست سال قبل است و با استمرار این روند حتما آگاهی عمومیبه عمق و کیفیت بهتری خواهد رسید و تمرکز و هدفمندی بیشتری خواهد یافت.
نمیدانم تلگرام (این رسانه معلق بیهویت) تا کی دوام خواهد آورد و بعدا چه جایگزینی برایش پیدا خواهد شد، اما میدانم راهی که با تلگرام آغاز شده و محبوبیت ظرفیت تولید و نشر محتوای آن، نقطه عطفی برای آینده است. این راه هیچ بازگشتی ندارد و هیچ انسداد بفرمودهای هم جلوی این پویایی اجتماعی را نخواهد گرفت.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز