این نوشته پیشتر در هفتهنامهی «سروش» منتشر شده است
بگذارید این یادداشت را با نقلقولی از اریک کانتونا فوتبالیست نامدار و جنجالی فرانسوی آغاز کنم که در بخشی از کتاب روزی روزگاری فوتبال (نوشتهی حمیدرضا صدر) آمده: «هیچگاه، نه امروز و نه فردا، تفاوتی بین پاس پله به کارلوس آلبرتو در دیدار نهایی جام جهانی ۱۹۷۰ و قصیدههای شاعرانهی آرتور رمبو نیافتهام.» نگاه به فوتبال به مثابه هنر در میان دوستداران شیدا و شوریدهی این ورزش/ صنعت عظیم طرفداران پرشماری دارد. هرچند فوتبال کارکردی فراتر از ورزش و تندرستی دارد و سالهاست به دلیل امکان حضور چند ده هزار تماشاچی در ورزشگاه و قدرت تسخیر شبکههای تلویزیونی و جذب آگهی، به یک صنعت سرگرمیساز سودآور بدل شده، اما همچنان یکی از مهمترین جلوههای همنشینی کموبیش مسالمتآمیز انسانها و نمادی از روح تلاش و هیجان دستهجمعی است.
پخش زندهی مسابقات، یکی از مهمترین رکنهای صنعت فوتبال است و سهم غالب و قابلتوجهی در گردش مالی این صنعت زنده و پویا دارد. نخستین تجربهی پخش زنده و پوشش کامل مسابقات مهم و عمدهی فوتبال در کشور ما به حدود بیست سال پیش یعنی جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا برمیگردد (جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا با یک نیمه تأخیر پخش میشد.) و بیش از یک دهه است که مسابقات لیگهای مهم اروپایی هم مشمول این موضوع شدهاند و بخش مهمی از برنامههای تلویزیون رسمی ایران را به خود اختصاص دادهاند. همپای شکلگیری و استقرار پخش زندهی مسابقات فوتبال، خردهفرهنگهای وارداتی این صنعت هم جای خود را در رسانهی ملی باز کردهاند. برای پرداختن به این خردهفرهنگها بد نیست نگاهی گذرا به سیر تکاملی پخش و گزارش مسابقات در کشورمان داشته باشیم.
حتی پیش از رواج پخش زنده، بحثهای کارشناسی یک رکن اساسی برنامههای فوتبالی بود. در آغاز، این بحثها به هر دلیلی (مثلاً شاید کمبود وقت) در جریان گزارش خود مسابقه شکل میگرفت؛ به این شکل که یک گزارشگر و یک «کارشناس» در کنار هم جریان بازی را پوشش میدادند و در این راه، موقعیتها و تداخلهای بامزهای پیش میآمد؛ مثلاً هنگامی که کارشناس با طمأنینه در حال تحلیل بازی بود ناگهان موقعیت خطرناکی جلوی دروازهی یکی از تیمها رخ میداد و گزارشگر ناچار میشد با هیجان و فریاد حرف کارشناس را قطع کند. گاهی زمان ازسرگیری حرف کارشناس تا چند دقیقه عقب میافتاد، و چیزهایی از این دست. گاهی هم یک بازی را دو گزارشگر و هرکدام چند دقیقه بهنوبت گزارش میکردند؛ شاید برای اینکه همه بهنوعی راضی و متنعم شوند. کمکم برنامهسازان تلویزیون به این نتیجه رسیدند که این رویه چندان منطقی نیست و حاصلی جز اتلاف انرژی ندارد. با گذر زمان نسل قدیم گزارشگران که جذابیت کارشان بیشتر متکی بر صدایی رسا، لحنی صمیمی و کاربرد طنز و مطایبه بود جای خود را به نسل جوانی داد که در ارائهی اطلاعات متن و فرامتن فوتبال با هم رقابتی تنگاتنگ داشتند. این جوانها به دلیل شناخت کامل بازیکنان و مربیان و آگاهی از جزئیات آمار و ارقام تاریخ فوتبال (به لطف پژوهش در منابع خارجی از جمله اینترنت) از تفسیرهای شخصی و حرفهای خودمانی کاستند و گزارشی نزدیک به استاندارد بینالمللی ارائه دادند. البته با اوجگیری محبوبیت عادل فردوسیپور به عنوان گزارشگری باهوش و آگاه، و البته آغازگر این موج، پای یک آسیب فرهنگی به میان آمد: بسیاری از گزارشگران جوانی که سالهای بعد چه از طریق شبکههای استانی و چه شبکهی سراسری به این عرصه وارد شدند، در کنار الگوپذیری از شیوهی منطقی، موقر و پربار فردوسیپور در گزارش فوتبال گاه حتی در لحن و تون صدا هم از او تقلید میکردند (و هنوز هم گاهی میکنند!)
و برسیم به بحث شیرین تبلیغات یا همان پیامهای بازرگانی که عنصری حیاتی و الزامی برای دوام و بقای هر رسانهای است. در همهی کشورها پدیدههای فراگیری چون سریالها و برنامههای تلویزیونی محبوب، مراسم اسکار (بزرگترین گردهمآیی سینمایی آن هم در شکل عامهپسندانهاش)، مسابقات المپیک، و مسابقات مهم ورزشی فرصت مغتنمی برای صاحبان کالا و سرمایه است تا محصولات خود را در معرض دید انبوه تماشاگران بگذارند و نیز فرصتی ارزشمند برای صاحبان رسانه تا درآمد قابلتوجهی از این رهگذر کسب کنند. در ایران تبلیغات تلویزیونی با پایان دفاع مقدس و بازگشت روحیهی سرزندگی و سازندگی به جامعه کمکم به بخشی ثابت از برنامههای تلویزیون بدل شدند. با تأسیس شبکهی سه سیما به عنوان یک شبکهی تقریباً ورزشی – ظاهراً اولش قرار بود «کاملاً ورزشی» باشد که البته نشد – و برگزاری منظمتر و کموبیش حرفهایتر لیگ فوتبال در ایران، آگهیها هم خود را نرمنرمک و بعدها دواندوان به محدودهی پخش تلویزیونی مسابقات فوتبال رساندند. و حالا پیرو افراط و تفریطی که جزئی از رفتار و منشمان است، حجم تبلیغات تلویزیونی پیش از مسابقهی فوتبال در یک جام معتبر (از جمله همین یورو ۲۰۱۲) و بین دو نیمه، چنان زیاد است که کمترین مجالی برای بحثهای شیرین کارشناسی قبل بازی و تحلیل بین دو نیمه باقی نمیگذارد و همه چیز بهناچار به پایان بازی موکول میشود. بیتردید این تحلیل واپسین جذابیت و هیجان و صدالبته اهمیتی بسیار کمتر از گپوگفتهای پیش از بازی یا آنالیز بین دو نیمه دارد. درست است که نمیتوان از فرصت طلایی پخش تبلیغات چشم پوشید اما در همه جای دنیا راهکار مهم و تعیینکنندهای برای مدیریت این موضوع در هنگامهی پخش تلویزیونی رویدادهای مهم و بزرگ وجود دارد. تبلیغات کوتاه و در عین حال جذاب و هوشمندانه که ایدهشان را در کمترین زمان ممکن به بیننده منتقل میکنند، انتظار و رضایت هر سه ضلع مثلث (رسانه/ صاحب آگهی/ تماشاگر) را به نحوی معقول و منطقی برآورده میسازند. البته از اشتباه استراتژیک گردانندگان تلویزیون در بیتوجهی به پسند و آسایش مخاطب که بگذریم، گویا صاحبان کالا و خدمات هم نمیدانند که تبلیغات حجیم و طویلشان در چنین برهههایی چه اثر معکوسی میگذارد و حتی میتواند موجب دلچرکینی و بیزاری بینندهی تلویزیونی از همان کالا یا خدمات شود. گاهی این پند حکیمانه را از یاد می بریم که: «کم گوی و گزیده گوی چون دُر / تا ز اندک تو جهان شود پُر» و همینجاست که باید گفت «سعدی از دست خویشتن فریاد!»
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
شخصاً فکر میکنم حمیدرضا صدر از معدود کارشناسان برنامههای فوتبالیست که نهتنها عصاقورتداده صحبت نمیکند، بلکه میتواند حجم گفتههایش را بهزیبایی با محدودیت زمان بین دو نیمه تطبیق دهد.
و یک سؤال: شما مطالب دیگری هم برای این هفتهنامه نوشتهاید؟
————
پاسخ: این اولین مطلبی بود که برای سروش نوشتم و بعد از آن دو تای دیگر هم نوشتم. دلیلش هم حضور دوست و همکار خوبم سیدرضا صائمی در جایگاه دستیار سردبیر آنجاست. راستش دلیل ننوشتنم برای خیلی جاهای دیگر نه امتناع خودم بلکه این است که آدمهای آنجا اصرار دارند که اصلا اسم من به گوششان نخورده! ایران است دیگر؛ سرزمین کینه و نفرت. 🙂
تحصیلات آقای صدر در چه زمینه ایست؟
نقد های سینماییش و ستاره دادناش به فیلمها رو درک نمی کردم.به عنوان یک کارشناس فوتبال یکی از بهترین هاست.
————–
پاسخ: والا نمیدونم. من هم فکر میکنم تحلیل فوتبالش بهتر از تحلیل فیلمش است.
سلام
۱-به نظرم این سبک فوتبال دیدن و مبل گرد گذاشتن ! خیلی تکراری شده ، به اینها اضافه کنید حضور جاودانه رضا جاودانی(هنوزم به نظرم بیشتر به درد کشتی می خوره و نه فوتبال ) رو که فکر میکنم از جام جهانی ۲۰۰۲ تو هر تورنمنتی مجری ثابت بوده، خیلی یکنواخت کرده این برنامه رو، حجم تبلیغات هم دیگه نگفتنش بهتره، میشه با حضور کارشناسانی که با هم اختلاف سلیقه دارند بحث های جذابی رو برگزار کرد، هرچند انصافا انصافا انصافا حجم جرح و تعدیل در این دوره واقعا کم بود، اینو نمیشه نگفت.
۲- نکته جالب این بازیها برای من، استفاده اکثر تیمها از پاس های توی عمق و شکافتن دفاع خطی، ایجاد مثلث بین هافبکها و رسوندن توپ به مهاجم هدف بود، اینو مقایسه کردم با تاکتیک ایران تو بازی با قطر که همش سانتر میکردیم رو درروازه و امان از یه حرکت توی عمق …
—————
پاسخ: سلام. با حرفات موافقم. همهش.
متاسفانه بعضی از گزارشگرها و کارشناس ها بدجور از تیم خودشون طرفداری میکنن، مثلا تو بازی انگلیس و ایتالیا با اینکه ایتالیا خیلی بهتر بازی میکرد وقتی انگلیس یک ضربه میزد که با ۱۰ متر اختلاف بیرون میرفت ما کلی تعریف و تمجید از فردوسی پور
می شنیدیم و یا تو همون بازی که طرفداری آقای صدر از انگلستان کاملا مشهود بود.
————–
پاسخ: کاریش نمیشه کرد محمد جان. اونا هم آدمن دیگه.
ممنون
و اگه بیخیال این صفت «عزیز» که یا به «دوست خوبم…» و «بینندگانِ…» وصلش میکنن، بشن دعاشون میکنیم! نمیفهمم چرا مهمانهای برنامه (کلاً همه جا) اصرار دارن که با «جا داره…» شروع به سلام و عرض احترام طولانی بکنن؟ اگه نگن کی بهش برمیخوره؟
ضمناً آقای صدر دکترای اقتصاد دارن!
و باز هم ضمناً کسی شک داره برندهی امشب ایتالیاست؟!
—————
امیدوارم ایتالیا ببره که هم آلمان حذف بشه و هم حریف راحتتری برای اسپانیاست.
ممکن است کارشناسی طرفدار تیم خاصی باشد. و این طبیعیست. بهنظرم باید دید آیا این طرفداری به جانبداریِ کورکورانه منجر میشود یا نه. اگر تأثیر جهتدهندهای روی تحلیلهای کارشناس نداشته باشد، میشود ازش گذشت و بهحساب ابراز محبت پرشور یک تماشاگر نسبت به تیم محبوبش گذاشت.
—————–
پاسخ: مثل این است که به یک منتقد فیلم بگویند تو نباید دوستدار سینمای فیلمساز خاصی باشی. اگر کسی را دوست داری، خب داری دیگر.
کوتاه بیایید، بگذارید آلمان ببرد.
ولی من همچنان متعجبم بابت استیصال آلمانها در بازی امشب. شاید حتی طرفدار پَروپاقرص ایتالیا هم توقع نداشت آلمان اینگونه تسلیم شود.
————–
پاسخ: جفتشون تیم نیستن. 🙂
بنظرم المانها در بازی با ایتالیا بدشانس بودن و ایتالیاییها، بوفون رو دارند.
به نظر من هم دکتر حمید رضا صدر یکی از بهترین کارشناسان فوتبال در کشورمان است و این دوره نیز یکی از بهترین پخش های زنده از تلویزیون را شاهد بودیم
فوتبال هم در هر سطح و مکانی یک پدیده ،هنر و خود زندگی است
و چه می شود کرد اسپانیا قهرمان است
اوه! چقدر دیر به این پست رسیدم! عوضش خوشبختانه اکثرن مثل من طرفدار اسپانیان!
۱- این جناب جاودانی عزیز یکی از بدترین مجریان ورزشی که به عمرم دیدم! نه تیزهوشی، نه نکته سنجی، نه دانش خاصی، نه اجرای خوبی. دقیقن معمولیترین و با ادب ترین مجری مد نظر صدا و سیمای ایران.
۲- بخش خوندن سرتیتر روزنامه های مهم عالی بود و اگرچه در خارج از ایران عجیب نیست اما در صدا و سیمای محافظه کار ایران تازه بود.
۳- تو پخش سانسور کمتری بود که خب به هرحال هنوز جای شکر و شکایت همزمان داره! تنها برتری در پخش زنده این دوره.
۴- دکتر صدر فوتبالی رو خیلی دوست دارم، به چند دلیل ۱- پیش از کارشناس بودن عاشق فوتباله ۲- به دانش اهمیت میده و رو هوا علی پروینی و قلعه نوعی وار نظر نمیده. ۳- ادبیات صحبتش عالیه (اگرچه به هرحال گوینده خوبی نیست) اما ادبیات خردمندانه داره. ۴- تا حد بسیار خوبی به تاریخ فوتبال آشناست و سواد بالایی داره. ۵- اهل شدید سینماست (اگرچه اصلن منتقد بزرگی نیست و سلیقه سینماییش رو هم دوست ندارم) و این یعنی به هرحال از خودمونه
۵- جدن متاسفم که آلمان حذف شد، به هر حال خیلی بیشتر از همه تیمها (غیر اسپانیا) حقشه که قهرمان بشه. دقت کنید که متوسط سنی بازیکنان اصلی تیم ۲۴/۸ بود و بعد از اون اسپانیا ۲۶/۴۵ و ایتالیا ۲۹٫ واقعن چند دوره اینهمه جوون با بازی قشنگشون اسیر اسپانیا بودن و حالا ایتالیا اینجوری؟! (آقا با عرض تاسف کلن از ایتالیای پیر بدم میاد، دست خودمم نیست!)
حالا بیاید دستامون بگیریم طرف شش گوشه شرق اروپا و دعا کنیم به نیت سه تن (ژاوی اینیستا و فابرگاس) انشالا دوباره قهرمان شیم که عوض این همه سال کم قهرمان شدن هی جبران شه. ایشالا همین جا جشن قهرمانی! :))))
—————–
پاسخ: قهرمان هم شدیم. تمام. 🙂