شعر

یادت بماند

وقتی که عشق دوز و کلک بود

تنها رفیق این روزها

اسی بلک بود

وقتی که پا نا نداشت

و این روزگار عشقی اگر داشت

با ما نداشت

وقتی صدای اگزوز موتور

آواز پیروزی بود

پشت آش نخود! ولی عجب… بود

هی ! بی‌خیال

ما خستگی را خسته کرده‌ایم

و کامیون کامیون

هوار زده‌ایم

«گشتم نبود، نگرد نیست»

این بچه‌های ورپریده

بی ترس خط‌کش ناظم

پای تخته سیاه می‌روند

با همین مشق‌های خرچنگ‌قورباغه

این توپ‌های قلقلی

تا خود ماه می‌روند…

3 thoughts on “شعر

  1. سلام عمو رضای گل
    عمو نگی بی معرفتیم ها ، چقدر روزمرگی های روزمره آدم رو از اونجایی که باید باشه دور میکنه ، اومدم که بگم هستم اگر نیستم عمو رضا، شاد باشی

  2. دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست
    بگذار صادقانه بگویم
    گشتم ، اتفاقا بود !
    فقط مال من نبود
    شما بگردید
    لابد مال شماست…

Comments are closed.