برای سینما عصر جدید

این نوشته پیش‌تر در مجله فیلم منتشر شده است

ای دریغا به برم می‌شکند…

همکار ارجمند آقای شکیبی چند وقت پیش مطلبی درباره‌ی  وضعیت اکران در سینما «عصر جدید» نوشته بود که با پاسخ نه‌چندان دوستانه‌ی یکی از مدیران آن سینما روبه‌رو شد. اما من از منظری دیگر می‌خواهم وضعیت اسف‌بار و ناراحت‌کننده‌ی این سینمای خاطره‌انگیز و سابقاً فرهنگی را بازگو کنم. برای تماشای مرگ کسب و کار من است به سالن شماره‌ی یک این سینما رفتم؛ که زمانی که یکی از سالن‌های ممتاز سینما در ایران بود و بسیاری از خاطره‌های خوب سینماروها در طی سال و به‌خصوص در روزهای جشنواره‌ی  فجر را شکل داده است. هنوز طعم خوش نخستین تماشای فیلم‌هایی چون رد پای گرگ، نون و گلدون، بانوی اردیبهشت، چهارشنبه‌سوری، آژانس شیشه‌ای و… را در سالن اصلی سینما از یاد نبرده‌ام. اما پس از ورود به سالن با منظره‌ای روبه‌رو شدم که یک‌باره تمام تصورهای خوش قبلی را برهم ریخت. دوسه ماه قبل برای تماشای ورود آقایان ممنوع به سالن شماره‌ی ۳ همین سینما رفته و از وضعیت عجیب و خجالت‌بار پرده و کیفیت نمایش فیلم شگفت‌زده شده بودم. اما این بار دیدن کپه‌های آشغال روی زمین و صندلی‌ها، وضعیت درب‌وداغان صندلی‌ها، صدا و تصویر افتضاح فیلم و بوی نا و پوسیدگی بدی که سالن را فرا گرفته بود ایمان آوردم که دیگر باید برای همیشه قید این پاتوق خوب شور و شیدایی فیلم دیدن را زد و آن را به خاطره‌ها سپرد. واقعاً چه باید رخ دهد تا مدیر سینما به فکر مرمت و بازسازی یک سینمای آبرومند قدیمی‌برای رسیدن به حداقل شرایط لازم ـ و نه مطلوب ـ بیفتد. واقعیت این است که کارنامه‌ی مناسبی در زمینه‌ی ساختن سینماهای نو وجود ندارد و از سوی دیگر، بسیاری از سینماهای قدیمی‌نواحی مرکزی تهران رسماً به آخر خط رسیده‌اند. وضعیت سینماسازی در شهرستان‌ها هم که روندی منفی داشته و اغلب به جای سازندگی یا مرمت با تخریب و تعطیلی روبه‌رو بوده‌ایم. اما «عصر جدید» هر سینمایی نیست و نباید به هیچ قیمتی گذاشت روند تخریب و پوسیدگی‌اش ادامه پیدا کند. این سینما به دلیل موقعیت جغرافیایی و دسترسی مناسبش می‌تواند پاسخ‌گوی بخش قابل‌توجهی از مخاطبان سینما ازجمله دانشجوها و افراد دانشگاهی باشد. می‌دانم که در توجیه چنین وضعیت‌هایی همیشه پای پول و سرمایه به میان می‌آید. اما سینما «عصر جدید» را باید با نگاهی فرهنگی و دل‌سوزانه به روزهای اوجش بازگرداند. این‌ سینما فقط متعلق به صاحبان سرمایه‌دارش نیست که همه چیز را از دریچه‌ی سود بیش‌تر می‌بینند، بلکه مالکان معنوی‌اش نسلی از عاشقان سینما و سینماروهایی هستند که سرمایه‌ی اصلی فرهنگ و از جمله سینما به شمار می‌آیند. کاش تا دیر نشده کسی این هشدارها را بشنود و یک بار هم شده به جای بسنده کردن به حرف‌های تکراری دیپلماتیک‌وار و بدتر از آن، تمسخر در مقام پاسخ، شاهد کاری دل‌سوزانه و سازنده باشیم.

3 thoughts on “برای سینما عصر جدید

  1. من مثل شما خاطرات نوستالژیک ندارم از این سینما، ولی همون یک باری که “آلزایمر” رو توش دیدم کافی بود تا دیگه قیدش رو برای همیشه بزنم… مثل این سایه ها هست که برای power point میزنن تا موقع ارائه قشنگ باشه؟ با طرح و الگو effect زده بودن روی پرده.. ایده ست دیگه بالاخره!
    ولی بیشتر از کیفیت تصویر، صدای بد میره روی اعصاب من… آخه سینما سپیده و بهمن که دیگه تصویرشون بدک نیست، چهارتا باند درست حسابی بذارن توش که اینقدر مستعمل و بی فایده نباشه.. مگه چقدر هزینه داره؟!

  2. سلام آقای کاظمی!
    مشکلات٬ به‌امید خدا٬ برطرف شده‌اند؟ رفته‌اند پیِ کارشان؟
    امیدوارم مشکلی نباشد و این سرزدنِ گاه‌به‌گاهِ‌تان دلیل‌اش٬ این‌بار٬ فقط تمددِ اعصاب باشد.
    آرزومندِ شادیِ مستمرتان.

  3. آن زمان ها، در دهۀ شصت که بچه بودم و در سودای دیدن هر فیلم خارجی (که در آن برهه نایاب بود)، به بهانۀ دیدن فیلم های روسی و اروپایی پدر را وامی داشتم که من را به تماشای فیلم هایی ببرد که برای «مخاطب خاص» بودند و من در آن زمان چیزی زیادی از آن ها سر در نمی آوردم؛ همانند «استاکر»! (-:
    در دهۀ هفتاد و هشتاد هم که «عصر جدید» شد یکی از پاتوق های اصلی ام برای دیدن فیلم های ایرانی. چه فیلم های خوبی که در این سینمای خاطره انگیز ندیدم. یادش به خیر. واپسین بار برای تماشای فیلم مزخرف «دختر شاه پریون» (از تولیدات دفتر استاد فرح بخش) به آن جا رفتم و از آن همه خرابی و کثیفی خیلی دل ام گرفت…
    رضا جان سپاس ویژه برای یادداشت کوتاه و قشنگ ات…
    ————-
    پاسخ: ممنون امیر جان. زنده باشی

Comments are closed.