شعر: پنالتی

می‌خواهم آخرین پنالتی را
شوت کنم وسط تماشاگران
و بعد سرم را طوری پایین بیندازم
که تمام دوربین‌های جهان
برای هم‌دردی فلاش بزنند
فردا تیتر اول روزنامه‌ها خواهم شد:
مردی که می‌توانست اما نزد

3 thoughts on “شعر: پنالتی

  1. دوست داشتم و لذت بردم رضا جان …

    مردی که می توانست اما …
    همین قسمت به تنهایی شعری مجزاست !!
    ————–
    پاسخ: ممنون.

Comments are closed.