برای من هیچ لذتی فراتر از غرق شدن در فرهنگ عامه نیست و البته گاه هیچ زجری بدتر از مواجه شدن با برخی جنبههای آزارندهی این فرهنگ نیست. اما در نهایت حقیقت آنجاست؛ وسط زندگی روزمرهی سخت و تنفرسای آدمهای کوچه و خیابان. هیچ اندیشهای پشت مونیتور و صفحهکلید شکل نمیگیرد. هیج اتفاقی در پستوی روشنفکری نمیافتد. باید رفت وسط زندگی و رنج و خستگی را در زیر و بم اجتماع دید. وسط همین زندگی است که میشود دید سرخوشیهای کوچک چه دلخوشی بزرگی برای بسیاری از انسانهای دستخالیاند.
دوری از اجتماع و خزیدن در لاک روشنفکری، مایهی مرگ تدریجی است. باید از این لاک بیرون آمد و در احوال انسانها سیر کرد. در مکالمه و همنشینی است که زیبایی راستیها و زشتی ناراستیها را میشود با تمام وجود درک کرد. زندگی آپارتمانی در ذات خودش حقارتبار است و باید آن را محدود به استراحت و خواب کرد. باید بزنی بیرون و نگذاری فضای فکر و تنفست به اندازهی چسمثقال متر مربع یک خانهی دلگیر باشد. باید همقدم خیابانها شد.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز