بیا بهار تن من! به سایهسار تن من
بگو که دست تو سرد است و داغدار تن من
تمام دار و ندارم! رفیق لحظهی زارم!
بیا به وقت مصائب، به کارزار تن من
به انتظار فرشته، غزل غزل ننوشته
نشسته لعنت ابلیس، به انتظار تن من
ببین شکستگیام را، هجوم خستگیام را
به سمت گریه رها شو، بیا کنار تن من
تو رنگ خوب خدایی، خدا کند که بیایی
به میهمانی مرگم، به احتضار تن من
بیا ترانهی دیرم، به خلوت بد و پیرم
به سنگلاخ نگاهم، به گیرودار تن من
به جای بیخبریها، تمام دربهدریها
«نگاه کن به تموج، به انتشار تن من» *
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
….به سنگلاخ نگاهم!
قشنگ بود مثل همیشه
خیلی قشنگ بود. مرسی.
باز هم یک شعر آهنگین زیبا