همچنان بر این باورم که آقای قالیباف فرصت مغتنمیبرای گشایش دورهی تازهای در سیاست و اقتصاد ایران بود که متاسفانه میسر نشد. نمیتوانم افسوسم را از این بابت اعلام نکنم. به گمانم مهمترین دلیل عدم توفیق او در جلب رای مردم، انتساب اجباریاش به اصولگرایی بود و سرآخر، از همان ناحیه بیاعتبار شد و از عهدشکنی نامزدهای واقعی همان جریان لطمه خورد. او سخنور نبود و این چند وقت مجبور شد کاری را انجام دهد که در آن بهراستی تبحری ندارد. او مرد عمل بود. با رویکردی آزادهوار و متساهل (که به همین دلیل اصولگرایان او را قبول نداشتند). نه راست برمیتابیدش و نه چپ. فرادستها تودهها را بازی میدهند. همسویی رسانههای بیگانه و اصولگرایانِ بیزار از قالیباف آخرش کار خودش را کرد.
باید زمان بگذرد و فارغ از هیجان به پشت سرمان نگاه کنیم.
فردا را چندان آفتابی نمیبینم. پیشتر نوشتهام چرا، و تکرارش را ضروری نمیدانم. این یادداشت را وقتی مینویسم که هنوز اعلام شمارش آراء تمام نشده. اما برای من این انتخابات هم مثل چهار سال قبل با نتیجهای غمانگیز تمام شد، حتی اگر انتخابات با حمد و قل هوالله به دور دوم برود. در این گلستان جهان سومی، در بر همان پاشنهی حزبگرایی کورکورانه و هیجان و فریب میچرخد. برای من لحظه ناب حقیقت این است: درست همان لحظهای که تودههای تا دیروز ناراضی، سرمست پیروزی امروزند، من بیشتر از دیروز از این مردم دور میشوم. زندگی در میان این مردم خسته و تشنهی منجی، غمانگیز است. آنها فقط تصادفی و با گل دقیقههای آخر خداداد عزیزی میتوانند به جام جهانی بروند. در این سرزمین، مدیریت و برنامهریزی و کار عظیم راهبردی هیچ خواهانی ندارد.
واقعا چرا کسی مثل من که همیشه منتقد بیپروای تنگنظری و انسداد فرهنگی بوده و همیشه دل در گرو اصلاح داشته و هیچ تعلق خاطری هم به اصولگرایی ندارد، از این وضعیت غمگین است؟ شاید فردا روزی بشود صریحتر و مستندتر سخن گفت.
خدا عاقبت همهی ما را ختم به خیر کند.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
تسلیت 🙂
بازی همیشگی
و توده همیشه بازنده است
———-
پاسخ: موافقم. 🙂
حیف شد 🙁
چقدر بخش دوم مطلبتون تاثیر گذار بود واقعا به فکر فرو رفتم.
شدیدا باهاتون موافقم
هیچ کس خوشش نمیاد تو روش وایسی و بگی اشتباه کردی. به خصوص تو این شرایط که همه سرمست پیروزی ان کامشون تلخ تر می شه و نگاه حق به جانب تری به ما می کنن و انگار که از قافله عقب موندیم یا وا دادیم نگاه ملامت باری بهمون می ندازن. من به این نگاه عادت دارم و باهاش کنار اومدم. بی تفاوت از کنارش می گذرم. ۴ ساله هر جا حرف تقلب شد گفتم هیچ تقلبی در کار نبود و کشور بهای سنگینی برای کسایی که طاقت خروج از قدرت رو نداشتن پرداخت کرد. بعد جالب این جاست که قدرت رو با همون ساز و کار و از همون دولت تحویل گرفتن و میان تو خیابون داد می زنن: رایتو پس گرفتیم!!! پیشرو بودن و دنباله رو نبودن هزینه هایی داره که ما داریم پرداختش می کنیم. وقتی داشتیم با همسرم رإی هامون رو می نوشتیم من به اون که داشت اسم روحانی رو می نوشت گفتم: تو به کاندیدای برنده رای بده من هم به تشخیصم عمل می کنم. اون هم گفت حاکمیت برای برون رفتش از این وضعیت به روحانی نیاز داره و آویزون اون شده من هم کمکش می کنم. من همین قدر برام کافیه. همین اندازه که جو هوچی گری های رسانه ای و تفکر توده ای خودم و خانواده ام رو گول نمی زنه خوشحالم. از اینکه قالیباف رای نیاورده ناراحت و سرخورده هستم اما غمگین و عصبانی نمی شم. بیشتر این خوشحالی مردمه که خوشحالم می کنه. افسوس می خورم که دریچه باز شده برای ورود به عرصه های جدید و آزمایش نشده به رومون بسته شد اما از طرف دیگه خوشحالم که اگر اصلاح طلب ها بی درایتی گذشته رو نکنن، همچنان تکثر آرا و گستره قدرت وسیع باقی می مونه. بازی برای ما برد برد بود منتها هزینه فایده هاش متفاوت بود. حالا حداقل نگرانی کمتری از فنا شدن مملکت داریم. باید بپذیریم که ۴ سال آینده کشور هزینه و انرژی بیشتری رو هدر خواهد داد اما حداقل همین بازتر شدن فضای فرهنگی و اجتماعی یه خورده راه نفسمون رو باز می کنه. برای من که از ۷۶ اصلاح طلبی کردم و توهین و تحقیر مخالفای هاشمی و ترس و کتک وقایع کوی رو تجربه کردم سخته که حالا یه سری جوون بخوان بیان و بهم راه اصلاح طلبی یاد بدن یا با حرف های عجیبشون متهمم کنن که همراه مردم و زمانه نیستم اما عادت کردم همیشه به خاطر تصمیم های درستی که همراه توده و تفکر عام نبوده هزینه بدم و این بار هم می دم. نمی دونم چرا جو رو این قدر سنگین می کنن که برای دفاع از هدف و فکر و آینده ای که برای ایران متصوریم مجبوریم اول نسبت و سابقه مون رو با اصلاحات براشون بریزیم رو داریه اما می دونم همیشه در گذر زمان درستی کاری که کردم حداقل به خودم اثبات شده و همین کمکم می کنه تا بازم وایسم و ملامت نگاه بقیه را به جون بخرم.
اون روز هم گفتم مهم اینه که ما به کاری که فکر می کردیم درسته عمل کردیم و به همین خاطر سرمون پیش خودمون و وجدانمون بالاست. به قول خودت مردهای بزرگ همیشه تنها می مونن اما رضا جون این تنهایی حداقل غصه اش کمتره. هم به خاطر اینکه مردم در سطح وسیع احساس خوشحالی و شادی می کنن و هم به خاطر اینکه رفیقمون رو می برن و به دامان سبز طبیعت باز می گردونن و از شرش خلاص می شیم.
—————–
پاسخ: 🙂
فقط یک چیز یادمون نره. نصف مردم به روحانی رای ندادن و اصلا نمیشه نیمی از مردم را به حساب نیاورد. بهتر است چراجویی کنیم تا انکار.