نوروز امسال یک فرق کوچولو با سالهای قبل دارد. رسما با دههی پرتلاطم هشتاد خداحافظی میکنیم و شیرجه میزنیم توی دههی نود؛ دههی خوشبختی. ده سال پیش در چنین روزهایی با دوست شاعر و نویسنده و شوریدهحالم، مجید شهیدی، درد دل میکردم. مجید با ایمان عجیبی گفت دههی هشتاد دیگه مال ماست… دههی هشتاد شد و حالا هم آخرش رسیده و من مجید را در این دههی موفقیت ندیدم تا عید سال قبل که برای مراسم خاکسپاری مهدی دانشرفتار ـ خدا رحمتش کند ـ از رخوت خانه بیرون زدم و گوشهای از قبرستان مجید را دیدم. او هم مرا دید و وقتی خواستم بروم پیشش با دست اشاره کرد که نیا من حالم خوب نیست…
نه، دههی هشتاد دههی ما نبود. دههی هیچکس نبود. درد و داغ عزیز داشت. آن روزگار خوش جوانی دود شد. بعدش افتادیم توی دست بیرحم زندگی که تا میشد چزاندمان.
دههی نود شاید بهتر از این باشد. نمیدانم. دیگر حتی حرف زدن از فردا هم بیمعنی است. زلزله و سونامیهمهرقم از در و دیوار میبارد. یک چیزهایی را میبینیم و میدانیم. اما چیزهایی هم هست که نمیدانیم. بدجور حسودیام میشود به کسانی که فارغ از هر چیز سرخوشاند، مرا یاد بچههای رویابین برتولوچی میاندازند که در خانه خیمهگاه به پا میکردند و حواسشان به هیچجا نمیرفت، مگر سنگی بخورد توی فرق سرشان یا بیفتد وسط بساطشان تا متوجه شوند دنیا دست کیست. سلیمان هم باشی و باد در فرمانت باشد این سنگ مثل کارتونهای والت دیزنی به دنبالت خواهد آمد و توی سرت خواهد خورد. حالا ببین کِی گفتم.
تو سالهاست مردهای سلیمان… این را پرندهها میدانند…موریانهها میدانند… خدا میداند…
دههی نود ما همه خوشبخت خواهیم شد. « اینو یکی میگـُف. که سر پیچِ خیابون وایساده بود.»
از همهی کسانی که در سال گذشته ـ و دههی گذشته ـ به هر شکلی آزارشان دادم عذرخواهی میکنم و طلب بخشایش دارم. ما همه مسافریم. سفر را دریاب که فرصت کوتاه است.
برایتان سالی پر از روشنایی و سبزی و تندرستی با مقادیر مکفی پول و یارانه آرزو میکنم.
———–
پینوشت: پیشاپیش از دوستانی که برایشان اس ام اس تبریک عید نمیفرستم یا به اس ام اس تبریکشان پاسخ نمیدهم عذر میخواهم. اصلا دوست ندارم در سودرسانی هنگفت نوروزی به «برادران» مخابرات سهمیداشته باشم. سال نو بر همهی شما و عزیزانتان مبارک باشد.
پینوشت ۲: مجموعه مطالب نوروزی آدمبرفیها را بخوانید و خواندنش را به دیگران هم پیشنهاد کنید و با کامنتهایتان به این نشریهی الکترونیک کوچک و خودمانی گرمیو مهر ببخشید. سپاس.
پینوشت ۳: سپاس بسیار برای کسانی که در سالی که گذشت مهر و برادری به من تنهای خسته هدیه دادند. تا زندهام هیچ محبتی را از یاد نمیبرم؛ زیر سایهی کسی زندگی را زیسته و آموختهام که قدرشناسی اولین آموزهاش بود ـ و چهقدر دلم برایش تنگ شده ـ …
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز