
این چند نکته را هم در تکمیل بحث مربوط به درستنویسی با هم مرور کنیم. در آینده هم این بحث را دنبال خواهیم کرد:
در روی ، بر روی، در داخل، در خارج
به کاربرد خیلی رایج و غلط «در» و «بر» توجه کنید:
بر روی صندلی نشستم.
روی صندلی نشستم.
در داخل خانه جسدی هست.
داخل خانه جسدی هست.
در خارج از ایران درس خواندم.
خارج از ایران درس خواندم.
راجع به:
این ترکیب که از زمان رونق گرفتن اینترنت به شکل «راجب» !!! هم نوشته شده معادل فارسی خیلی بهتری دارد: «دربارهی». چرا از چنین ترکیب بدریخت و بیگانهای در نوشتههایمان استفاده کنیم؟
راجع به سیاست چیزی نمیدانم.
دربارهی سیاست چیزی نمیدانم.
به واسطهی:
این ترکیب اغلب به شکلی نادرست و حتی مضحک به کار میرود. برای نمونه جملهی زیر را ببینید:
به واسطهی خوش آمدنم از عکس رویجلد کتاب، آن را خریدم.
به دلیل خوش آمدنم از عکس رویجلد کتاب، آن را خریدم.
حتی با این تغییر هم جملهی بسیار بدی است. میشود بدون خرج کردن بیهودهی واژهها این طوری نوشت:
از عکس رویجلد کتاب خوشم آمد و خریدمش.
نمونهی دیگر:
به واسطهی شغلم هر روز با آدمهای زیادی سروکار دارم.
به دلیل (خاطر) شغلم، هر روز با آدمهای زیادی سروکار دارم.
به لحاظ:
واقعا ترکیب زشت و زمختی است.
به لحاظ بدنی، تیم ما آمادهتر بود.
از نظر بدنی، تیم ما آمادهتر بود.
لحاظ کردن:
واقعا ترکیب زشت و زمختی است.
این نکتهها را در برنامهتان لحاظ کنید (لحاظ بفرمایید)
این نکتهها را در برنامهتان در نظر بگیرید.
این نکتهها در برنامهتان به کار ببرید.
این نکتهها را در برنامهتان بگنجانید.
و…
ورود کردن:
یک ترکیب ابلهانه که معلوم نیست از کی وارد زبان نوشتاری شده.
قلی به بحث ورود کرد.
قلی در بحث شرکت کرد.
قلی وارد بحث شد.
کاربرد اضافی ضمیر:
به جملهی زیر توجه کنید:
من فکر میکنم اصغر فرهادی بزرگترین فیلمساز تاریخ سینماست. ما باید به این موضوع ایمان بیاوریم.
کاربرد ضمیر کاملا اضافی است و جمله را فکاهی میکند. میشود نوشت:
فکر میکنم اصغر فرهادی بزرگترین فیلمساز تاریخ سینماست. باید به این موضوع ایمان بیاوریم.
و اگر راضی شویم که از حرافی دست برداریم میشود نوشت:
به نظرم اصغر فرهادی بزرگترین فیلمساز تاریخ سینماست. باید به این موضوع ایمان بیاوریم.
حقیر، بنده، این کمترین، الاحقر:
این واژهها جز فروتنی ریاکارانه و دروغین، چیزی به ذهن نمیرسانند. در بدترین حالت و در نوشتههای رسمیکه مجبور به چاپلوسی هستید همان ترکیب احمقانهی «اینجانب» را به کار ببرید هرچند که این یکی هم بهشدت حالبههمزن است.
حقیر، همان زمان هم به عرض رساندم…
اینجانب همان زمان هم به عرض رساندم…
من همان زمان هم به عرض رساندم…
همان زمان هم به عرض رساندم…
همان زمان هم عرض کردم…
(خود «عرض کردم» حاوی بار چاپلوسانهی مورد نظر هست و دیگر نیازی به حقارت و این چیزها نیست.)
چند مثال از کاربرد نادرست گویش بومیدر زبان نوشتاری رسمی:
خراسانیها جای «آخرش»/ «آخرسر»/ «سرآخر» میگویند «از آخر». (اگر دقت کنید فریدون جیرانی در برنامهاش زیاد از این اصطلاح استفاده میکند و متاسفانه در نوشتههای منتشرشده در نشریات هم به این اصطلاح برخوردهام.) یا به جای گفتن «حوالی» یا «طرف» فلانجا میگویند جای فلانجا. «امروز بیا جای خانهی ما» که خیلی راحت میشود گفت «امروز بیا خانهی ما» که البته چون مشهدیها هرگز کسی را به خانهی خود دعوت نمیکنند (چون یا مشغول اسبابکشی هستند یا مشغول نقاشی خانه) منظورشان همان دور و بر و حوالی خانهشان است. «امروز بیا حوالی خانهی ما/ دور و بر خانهی ما/ دم در خانهی ما»
شمالیها جای «دعوا کردن» از «دعوا گرفتن»، جای «اذان گفتن» از «اذان زدن»، جای «ناز کردن» از «ناز دادن» استفاده میکنند. در ضمن شمالیها استاد استفاده از ضمیرهای کاملا اضافی و بیهودهاند: من کتاب من را از روی میز من برداشتم و پیش دوست من رفتم/ تو برای تو خیلی بیجا کردی که برادر تو را مسخره کردی/ ما برویم ماشینهای ما را برداریم شما را به خانههای شما برسانیم/ من باید بروم دفتر محمدرضا نعمتزاده را به او بدهم. (این آخری ربطی نداشت. محض شوخی بود)
تهرانیها در پایان بسیاری از فعلها ضمیر اضافهی «ش» را به کار میبرند: گفتش، بودش، هستش. و گاهی حتی با در و بر: درش چیزی نیست. برش حرجی نیست.
از جزییات گویش استانهای دیگر متاسفانه اطلاع چندانی ندارم ولی میدانم که نمونههای دستوری جذابی میشود در گویش آنها هم پیدا کرد.
به نظرم نباید این ترکیبهای عامیانه و محلی را در نوشتههای رسمیبه کار ببریم و زبان را از این که هست مغشوشتر کنیم. در همهی کشورها زبان نوشتاری و زبان گفتاری با هم تفاوت دارند. در کشور ما عدهای اصرار دارند که زبان نوشتاری را به سطح گفتار کوچه و خیابان تنزل بدهند. لابد این هم از ملزومات روشنفکری است. زبان به خودی خود در حال فروپاشی است و لزومیندارد خودمان این روند را تسریع کنیم.