سال گذشته سال بسیار خوبی برای سینمای جهان بود و من یکی را که شگفتزده کرد. تعداد فیلمهای قابلتوجه و خوبهالیوود واقعا زیاد بود. این چند خط را چند ساعت پیش از مراسم اسکار ۲۰۱۴ مینویسم و بعد از اعلام نتایج که تقریباً مطمئنم خیلی شگفتزدهام نخواهد کرد (مثل جشواره فجر خودمان) چند خطی بر آن خواهم افزود. به گمان من اینها فیلمهای خیلی خوب سال گذشتههالیوود بودند:
نبراسکا (الکساندر پین)
درون لووین دیویس (برادران کوئن)
ماه اوت اوزیجکانتی (جان ولز)
Rush (رانهاوارد)
جاذبه (آلفونسو کوآرون)
همه چیز بر باد (جی. سی. چندور)
جاسمین غمگین (وودی آلن)
گرگ والاستریت (مارتین اسکورسیزی)
زندانیها (دنیس ویلنیو)
کاپیتان فیلیپس (پل گرینگراس)
و اینها در رتبهی بعدی:
دوازده سال بردگی (استیو مککویین)
Her (اسپایک جونز)
باشگاه مشتریهای دالاس (ژان مارک والی)
فیلومنا
و برای رفع هرگونه شبهه باید تصریح کنم این فیلمیاست که تحسین شده ولی به گمانم چیز دندانگیری نیست و لااقل من نپسندیدم:
کلاهبرداری آمریکایی (دیوید. او راسل)
میبینید؟هالیوود هیچ سالی اینقدر فیلم خوب نداشته. واقعا انتخاب دشوار است اما نه برای آکادمیاسکار که برآیند سلیقهها در آن مشخص است و چندان به سمت آثار کم بودجه و کمهیاهو میل نمیکند.
از بین این فیلمها اینها انتخاب من هستند:
نقش اصلی مرد: متیو مککاناهی (باشگاه مشتریهای دالاس)، با تشکر از اسکار آیزاک (درون لووین دیویس) و بروس درن (نبراسکا)
نقش اصلی زن: مریل استریپ (ماه اوت اوزیجکانتی)، با تشکر از کیت بلانشت (جاسمین غمگین) و جون اسکوییب (نبراسکا)
نقش مکمل مرد: جان گودمن (درون لووین دیویس) با تشکر از جونا هیل (گرگ والاستریت) و متیو مککاناهی (گرگ والاستریت)
نقش مکمل زن: جولیا رابرتز (ماه اوت اوزیجکانتی)
بهترین فیلمبرداری: برونو دلبونل (درون لووین دیویس) با تشکر از آنتونی دادمانتل (Rush)
بهترین سازنده موسیقی: مارک اورتون (نبراسکا) با تشکر از تی. بون برنت و گروهش (درون لووین دیویس)
بهترین فیلمنامهنویس: وودی آلن (جاسمین غمگین) با تشکر از باب نلسون (نبراسکا) و پیتر مورگن (Rush)
بهترین کارگردان: آلفونسو کوآرون (جاذبه) با تشکر از برادران کوئن (درون لووین دیویس)
بهترین فیلم: درون لووین دیویس (برادران کوئن) با تشکر از نبراسکا (الکساندر پین)
انتخاب ویژه: جرج کلونی در جاذبه؛ موقن و مطمئن و واصل و شناسا که کاش پیر و مرادی چون او آرام و متین و بزرگوار و چشمودلسیر در زندگی داشتم که اگر داشتم این همه غم نداشتم.
————
پینوشت: بعد از اعلام نتایج
مراسم اسکار ۲۰۱۴ یکی از کمزرقوبرقترین و کسالتبارترین مراسمهای اسکار در چند سال گذشته بود. انتخاب دوازده سال بردگی به عنوان بهترین فیلم دور از ذهن نبود. به هر حال قرار است در هر رقابت سینمایی، جایزه بهترین فیلم حاوی یک معنا و پیام خیلی خاص باشد. اما این بار پیام با تاخیر بسیار زیادی از گرد راه رسیده. بند تنبان اوباما در رفته و این همه تاکید بر مساله تبعیض نژادی برای تلطیف چهره آمریکا در این چند سال بسیار تکراری و رقتبار به نظر میرسد. دوازده سال بردگی در فرصتطلبیاش کاهل بوده؛ کمیدیر ساخته شده و جدا از قصه تخت و کودکانهاش که هیچ نکته تازهای ندارد، حتی چشمانداز بصریاش هم پس از جنگوی تارانتینو بهشدت بیمزه و بیخاصیت به نظر میرسد. ابدا فیلم شاخصی نیست و در آینده از آن به عنوان یک شاهکار یاد نخواهد شد اما فیلمهای الکساندر پین، برادران کوئن و آلفونسو کوآرون در گنجینهی سینما محفوظ خواهند ماند. جایزهها را نباید زیاد جدی گرفت. حتی میشود تگری زد بهشان. خود فیلمها میمانند و با ما حرف میزنند. جز بهترین فیلم، جایزه فیلمنامه هم چنگی به دل نزد. البته فرصت گرانبهایی برای اسپایک جونز مهیا شد که بتواند از سایهی چارلی کافمن بیرون بیاید و مثلا استقلال و تواناییاش در نویسندگی را به رخ بکشد. اما Her مال این حرفها نیست؛ هم قصهی سرهمبندیشدهای دارد که از یک ایدهی درخشان چندان فراتر نرفته و هم کمترین ذوق و قریحهای در پرداخت فیلم به چشم نمیخورد. شاید حتی با جرأت بشود گفت بیخاصیتترین بازی یواکین فینیکس در همین فیلم شکل گرفته است؛ با شخصیتی عمیقاً توخالی و بیمعنا که بازیگری توانا چون فینیکس را هم بلاتکلیف میکند؛ با آن سبیل چندشآورش که مثل ماهیگیرهای شمالی خودمان شده!
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
Set your Author Custom HTML Tab Content on your Profile page