انگیزه و دلیلی برای تماشای همه فیلمهای جشنواره سیودوم فجر (۱۳۹۲) ندارم اما این مرور مختصری است بر فیلمهایی که دیدهام و تا روز آخر جشنواره اگر فیلمیببینم به این فهرست مختصر افزوده خواهد شد.
بیگانه (بهرام توکلی)
فیلمنامه: با تنسی ویلیامز نمیشود شوخی کرد، آن هم با چنین نمایشنامهای. اگر شاهکار الیا کازان در کار نبود و وودی آلن آس جاسمین غمگین را همین امسال رو نکرده بود شاید میشد این اقتباس کمجان توکلی (درست برخلاف اقتباس خوبش در اینجا بدون من) را پذیرفت ولی متاسفانه راه ندارد. اصلا خارج از موضوع اقتباس هم فیلمنامه بسیار بزندررو و گویی محصول کاهلی یا خودشیفتگی مفرط است.
کارگردانی: به معنای واقعی پیرمردانه و محتاطانه. عاری از جسارت. بزندررو واژهی مناسبی است.
بازیها: امیر جعفری تکرار همیشه است. مهناز افشار بهاشتباه باور کرده که بازیگر خوبی است. پانتهآ بهرام بهشدت تکراری است و نوسان خلقی شخصیت را نتوانسته از کار دربیاورد. هومن برقنورد بسیار خوب است و کلا هم با آگاهی و تحلیل سراغ نقشهایش میرود.
فیلمبرداری: احتمالا بدترین فیلمبرداری استادی صاحبسبک به نام حمید خضوعی ابیانه. چه خبر بود سر صحنه این فیلم؟
غافلگیری: بدترین فیلم بهرام توکلی آن هم پس از فیلم بسیار خوب آسمان زرد کمعمق. رسماً میخکوبم کرد.
نکته بامزه: پانتهآ بهرام در صحنههای افسردگی اصلاً ابرو ندارد. هر وقت که ترگلورگل میکند ناگهان صاحب ابرویی میشود که با مداد و لوازم آرایشی هم کشیده نشده است. رسما در یک سکانس ابرو دارد و در سکانس بعد ندارد. واقعا دست مریزاد.
امتیاز: ۶
ملبورن (نیما جاویدی)
فیلمنامه: سوژهی بسیار بدیع و جذاب و پرداختی بسیار مناسب. نقطه ضعف اساسی فیلم اصرار بر فرهادیگونگی است که کاش غلظتش اینقدر نبود.
کارگردانی: فراتر از تصور برای یک کارگردان فیلماولی. خیلی شستهرفته و دلپذیر.
غافلگیری: از لحظهی آگاهی از مرگ نوزاد تا رفتن پدر بچه از خانه، نفس در سینهام حبس شده بود. براوو آفای جاویدی! کاش روی این وجه بیشتر تمرکز میکردی و مرعوب فرهادی نمیشدی که آن دیالوگهای بهشدت تکراری این سالها با مضمون قضاوت و مقصرجویی و… را در دهان پیمان معادی بگذاری. چرا فیلمیکه میتواند شدیداً منحصربهفرد باشد باید به این ورطه بیفتد؟ حیف.
بازیها: پیمان معادی مثل همیشه. احتمالا بدترین بازی نگار جواهریان؛ بسیار بد. مانی حقیقی گرچه بیانش مشکل دارد اما به دلیل چهره خشن و فیزیکش انتخاب بسیار خوبی برای نقش بوده و شکم گنده و ساعت و کمربند و پیراهن قهوهای براقش انگ نقش است.
نکته بامزه: تیتراژ آغاز فیلم محشر است.
امتیاز: ۶
لامپ صد (سعید آقاخانی)
فیلمنامه: شدیدا مهندسیشده. پرملات و بیحفره.
کارگردانی: کاملا استاندارد و باطراوت.
غافلگیری: این فیلم خودش یک غافلگیری بزرگ است. یعنی خواب نیستم؟! من به انتظار یک کمدی سبک به تماشای این فیلم نشستم و چنین فیلم فوقالعادهای را میبینم؟ هر جشنواره کسی پیدا میشود که درود پروردگار را نثارش کنم. درود پروردگار بر تو جناب آقاخانی. غرور و عزت نفست را میخرم. چند؟
بازیها: فوقالعاده و عالی. محسن تنابنده باز هم شده همان تنابندهی کمتا. ساره بیات به شکل استادانهای همه ظرایف و جزئیات نقش را به جان نشانده است. حضور کوتاه حمید لولایی محشر است.
نکته بامزه: رفتم که سر این فیلم چرت بزنم. زیرورو شدم.
امتیاز: ۸
خط ویژه (مصطفی کیایی)
فیلمنامه: ایدهی بسیار جذاب. لحظههای بسیار دلپذیر. موعظه فیلم را از پا میاندازد. اخلاقگرایی برای چنین قصهی مهیج و محشری سم است. این سم به جان فیلم نشسته متاسفانه.
کارگردانی: کیایی عاشق کارگردانی است. این را از همهجای فیلم آبرومندش میشود دید. او دقیقا توانایی خودش را به چالش میکشد و در این راه سرفراز است.
بازیها:هانیه توسلی یک انتخاب کاملا اشتباه است. بقیه بازیگران همه خوباند و بلکه عالی.
غافلگیری: عنوانبندی بامزه و ترانه عالی آغاز فیلم آدم را مجاب میکند که با فیلم درستودرمانی سروکار دارد.
افسوس: کاش میشد فیلمساز بیخیال اخلاق شود و بیرحمانه کلک بعضی شخصیتها را بکند و بعضیها را در راه دزدی رستگار کند؛ درست مثل زندگی واقعی.
امتیاز: ۶
چ (ابراهیم حاتمیکیا)
فیلمنامه: مثل فیلمهای خوب حاتمیکیا درام پرمایه و حسابشدهای دارد. به قصد تأثیرگذاری نوشته شده و اغلب هم مؤثر است.
کارگردانی: استادانه توصیف ناچیزی است. ضرب شست حاتمیکیا به پیروان و مقلدان کیارستمیو فرهادی.
بازیها: فریبرز عربنیا همانی است که باید باشد؛ عالی. بابک حمیدیان عین جنس است. مریلا زارعی یک نقش ماندگار دیگر به ما هدیه داده. سعید راد متاسفانه عاری از هر بداعتی است اما حتی همین حضور صرفش برای شکلگیری نقش کافیست.
غافلگیری ۱: سکانس سقوط هلیکوپتر. اینجور وقتهاست که آدم دلش برای کارگردانی ریسه میرود.
غافلگیری ۲: موسیقی فردین خلعتبری غوغا میکند.
غافلگیری ۳: چ برای من یک غافلگیری بزرگ بود. به انتظارش میارزید.
نکته اساسی: بعد از فیلم سست و کمرمق گزارش یک جشن، حاتمیکیا با آمادگی کامل به بازی برگشته. چهقدر چمران قصهی حاتمیکیا را دوست داشتم. میدانم زود به زود دلم برایش تنگ میشود.
امتیاز: ۸
میهمان داریم (محمدمهدی عسگرپور)
فیلمنامه: ایدهای بسیار ساده با پرداختی بسیار جزئینگر و هنرمندانه و شخصیتپردازی مناسب.
کارگردانی: عاری از نقص نیست اما فضای کلی فیلم یکدست و مؤثر است.
نکته اساسی: در کمتر فیلمیرابطه میان اعضای یک خانواده ایرانی سنتی را اینقدر دلنشین و ظریف دیدهام.
بازیها: بهروز شعیبی فوقالعاده است. پرویز پرستویی لحن خاصی را برای نقشش برگزیده که تصنعی بودنش بهخصوص اوایل فیلم توی ذوق میزند.
غافلگیری: میگفتند با فیلم چاپلوسانهای روبهرو خواهیم شد اما ابدا چنین نبود. فیلمیزلال و بهشدت تأثیرگذار بود درباره تنهایی پدر و مادر سه شهید و یک جانباز، با نگاهی کاملاً انتقادی به اوضاع موجود.
امتیاز: ۷
فردا (ایمان افشاریان، مهدی پاکدل)
فیلمنامه: سه قصه متقاطع که دو تای آنها عجیب جذاباند و یکی زیادی سانتیمانتال و تکراری است. دو قصه جذاب، شخصیتهای کمنظیری به سینمای ایران هدیه دادهاند.
کارگردانی: بسیار شستهرفته با یک سکانس ابتدایی مثالزدنی.
بازیها: بجز ستاره اسکندری بقیه همه خوباند. امیررضا دلاوری و صادق صفایی عالی و مثالزدنیاند.
نکته اساسی: فیلم آن و افسونی دارد که پس از تماشا کمکم در ذهن ریشه میدواند. حسوحال غریبش همچنان با من است.
غافلگیری: علی دهکردی پس از بازیهای بسیار بد متعدد، یک بار دیگر حضور تحسینبرانگیزی دارد.
غافلگیری: بهرهگیری از لوکیشن گیلان بدون افتادن به دام لهجه اتفاق فرخندهای است که در این فیلم و کموبیش در تمشک افتاد و پیشتر نوشتهام که چهقدر میتواند به تنوع داستانگویی در سینمای ایران کمک کند.
امتیاز: ۶
پنجاه قدم به آخر (کیومرث پوراحمد)
مخلص کلام: از هر نظر فیلم بسیار بدی است و دلایل بد بودنش بسیار است.
نکته بامزه: قرار نبود کمدی ببینیم اما بارها خندیدیم. فیلمینبود که بخواهیم سالن را ترک کنیم چون داشتیم لذت میبردیم.
امتیاز: ۴
همه چیز برای فروش (امیر ثقفی)
فیلمنامه: قصهای ساده و کمبار و کمدیالوگ و بهشدت متکی به اجرا.
کارگردانی: غبطهبرانگیز و بسیار چشمگیر. استیلیزه و شکیل.
بازیها: صابر ابر ناباورانه از پس نقش برآمده و بسیار موفق است. حضور کوتاه جواد عزتی و حبیب رضایی بهشدت درخشان است.
نکته اساسی: تلخی فیلم فراتر از حد تصور است. عریانی زخم گاهی تحملناپذیر است. این سینمایی است که من دوست دارم؛ بیتعارف تف کند توی صورتک انسانیتم.
نکته اساسی ۲: کندو منهای اندکی مرحمت و رفاقت.
غافلگیری: بعد از مدتها یک فیلم با گریمهای عالی دیدیم.
حرف دل: خدا کند امیر ثقفی تسلیم انسانهای «شریف» نازکدل نشود و نگاه بیپرده و تلخش را حفظ کند.
امتیاز: ۸
تمشک (سامان سالور)
فیلمنامه: ایده بسیار جذاب با پرداخت کموبیش ضعیف. قضیه فراموشی شخصیت اصلی بهشدت به منطق فیلم صدمه زده. بازیهای بد شخصیتها را ناکار کرده.
کارگردانی: پایینتر از انتظاری که از سامان سالور داریم.
بازیها: اغلب ضعیف. سمیرا حسنپور خوبتر از بقیه است اما نقش بدیعی هم ندارد.
غافلگیری: چند سال پیش فیلم کوتاهی ساختم با نام REM که لوکیشنهای بسیار زیبایش حوالی لاهیجان و بندر کیاشهر بود. در فیلم سالور همان لوکیشنهای خیلی خاص را دیدم و تجدید خاطره کردم و البته ناراحت شدم. ارث پدرم نیست ولی لعنت بر پدر کسی که آن لوکیشنهای دنج را لو داد. این فقط یک حس شخصی است.
نکته احمقانه: تمام فیلم در شرق گیلان میگذرد و تابلوها و نوشتهی روی تاکسی و پلاک ماشینها دال بر این واقعیتاند اما یکی از شخصیتهای مهم فیلم که مثلا بومیاست مازندرانی حرف میزند و اشکال کار در این است که تنها شخصیت لهجهدار فیلم است. کاش او هم مثل بقیه بدون لهجه حرف میزد. (مثل فردا)
لحظه مؤثر: مرگ یکی از شخصیتهای فیلم بی هیچ مقدمهای رخ میدهد و فقط خبرش به ما میرسد. این تمهید به شکلی کارآمد، مرگ را به مثابه فقدان و غیاب نشان میدهد.
امتیاز: ۶
انارهای نارس (مجیدرضا مصطفوی)
یک فیلم عقبافتاده و بسیار مستعمل و کسالتبار. یادآور پوسیدهترین رویکردها در سینمای ایران. با بازیهای بسیار بد. غیرقابلتحمل.
امتیاز: ۳
امروز (رضا میرکریمی)
فیلمنامه: تأثیر شادمهر راستین (و نهایتاً کیارستمی) بر متن آشکار است. شخصیت اصلی فیلم کاملاً درکناپذیر است و سکوتش تصنعی و تحمیلی و فارغ از منطق درونمتنی است. در هر حال همین رویکرد خنثیگرایانه در شخصیتپردازی کل فیلم را برای من بیاثر و غیرجذاب میکند.
کارگردانی: استاندارد همیشگی میرکریمی. نه نبوغآمیز است و نه خیلی بد.
بازیها: تحت تأثیر شخصیتپردازی، بازیها صرفا بیان کنشهای زورچپان شدهاند. پرستویی خوب است اما خوب برای هیچ.
غافلگیری: پس شادمهر راستین هم میتواند فیلمنامهی ضعیف بنویسد.
امتیاز: ۶
آرایش غلیظ (حمید نعمتا…)
دلم برای خودم میسوزد که مجبورم بنویسم فیلم نعمتا… بهشدت بد بود و دلم برای نعمتا… میسوزد که از بوتیک به چنین هذیان بیسروتهی رسیده. حرف دیگری ندارم واقعا. اعلام عزای عمومیمیکنم.
امتیاز: ۰
ردکارپت (رضا عطاران)
کلی خندیدم و از شوخیهای بانمک عطاران لذت بردم اما گمان نمیکنم این چیزی که دیدم اسمش سینما باشد. در حد همان شوخیهای اغلب تاریخمصرفدار از عطاران متشکرم که بالاخره یبوست جشنواره امسال را حسابی ترکاند. قطعاً میشد با همین متریال فیلم بسازد اما برای همین آش شلمشوربا هم دمش گرم.
امتیاز: ۵
حق سکوت (محمدهادی ناییجی)
فیلمنامه: قرار دادن یک آخوند (خود فیلم لفظ آخوند را به کار میبرد) در مخمصهای تخفیفناپذیر. بدون باج دادن به روحانیت یا چاپلوسی.
کارگردانی: استاندارد.
بازیها: عالی و تحسینبرانگیز. حسام محمودی و مهدی فریضه نشان میدهند معرفت تئاتر چه تأثیر چشمگیری بر بازیگری دارد.
غافلگیری: رفتم که چند دقیقه از فیلم را ببینم و بزنم بیرون. اصلا نشد که نشد.
نکته اساسی: آخوند هم انسان است اگر ما زیادی روشنفکر نباشیم.
نکته اساسی: حوزه هنری و میرکریمیبعد از خسته نباشید با این فیلم نشان میدهند که سینمای شستهرفته و ارزشمندی را نشانه گرفتهاند.
امتیاز: ۷
کلاشینکف (سعید سهیلی)
مقدمه: فیلمهای سهیلی حال خوشی دارند. غم دلانگیزی دارند. شوخطبعی دلچسبی دارند. اما سرشار از سطحینگری و سمبلکاریاند.
فیلمنامه: سوژه جذاب اما پرداخت بسیار سرسری و ناشیانه.
کارگردانی: متاسفانه سهیلی قدر بهترین لحظههای فیلمش را نمیداند و بسیاری از آنها را با بدترین انتخابها از دست میدهد.
نکته اساسی: شوخیهای عطاران فیلم را تحملپذیر کرده است.
نکته اساسی: یک فیلمفارسی معاصر.
امتیاز: ۵
خانه پدری (کیانوش عیاری)
ضدحال اساسی: متاسفانه توقعم از فیلم را بالا برده بودند.
فیلمنامه: یک قصهی سرراست و ایستا بدون کمترین شاخوبرگ و پیرنگ فرعی یا زیرلایه. مناسب برای تحلیل نمادین و به همین دلیل اسیر نازلترین استراتژی روایت. با شخصیتهایی کاملاً بیژرفا و پوشالی.
کارگردانی: استاندارد. بسیار کمتر از توان عیاری.
بازیها: مجالی برای بازی نیست. شخصیتها عروسکهایی مقوایی و بیجاناند.
نکته اساسی: گویی هیچکس با چرایی یا نفس کشته شدن دخترک مشکلی ندارد همه نگراناند که چرا زیرزمین کذایی مدفن آن خدابیامرز است. دستکم فیلم چیزی بیش از این به دست نمیدهد.
غافلگیری: رفتم شاهکار ببینم با یک فیلم معمولی و بلکه کسالتبار و سطحینگر مواجه شدم که اگر نام عیاری بر پیشانیاش نبود تا آخر تماشایش نمیکردم.
درس بزرگ: مقهور ایده شدن، مرگ نویسنده است.
امتیاز: ۶
آذر، شهدخت، پرویز و دیگران (بهروز افخمی)
غافلگیری اساسی: افخمیدوباره به روزهای خوبش برگشته و این بهشدت مایهی خوشحالی است.
فیلمنامه: شخصیتهایی بسیار ملموس و دوستداشتنی، استفاده مناسب از راوی دانای کل، قصهای ساده و بسیار گیرا.
کارگردانی و تدوین: استاندارد با دو سه سکانس بهیادماندنی. تدوین فیلم چند مشکل جزئی دارد که امیدوارم برطرف شود تا فیلم کاملتر شود.
بازیها: همه بازیها عالی.
نکته: برای فیلم خوب ساختن نیازی به جنگولکبازی نیست. مثالش همین فیلم است.
امتیاز: ۸
ماهی و گربه (شهرام مکری)
نکته اساسی: مکری فرم جذاب فیلم کوتاه موفقش محدوده دایره را به محدودهای بزرگتر آورده با این تفاوت اساسی که فرم را برای برساختن معنایی هولناک به کار بسته است.
تبریک: این از هر لحاظ بهترین فیلم جشنواره برای من است. تبریک آقای مکری! نگاهت بسیار پختهتر از قبل شده. عطر معرفت میرسد از فیلمت.
فیلمنامه: سرشار از جزئیات با چینشی استادانه.
کارگردانی: رشکبرانگیز است. تمام.
امتیاز: ۱۰
خوابزدهها (فریدون جیرانی)
حیرانی: یکی از مهملترین فیلمهای جشنواره ساختهی یکی از محبوبترین فیلمسازانم.
پرسش: چه بر سر خودت آوردی جیرانی؟ روزم را خراب کردی استاد.
مخلص کلام: ابتذال به معنای حقیقی کلمه.
امتیاز: ۰
متروپل (مسعود کیمیایی)
نکته اساسی: فیلم را در سینمای مردمیدیدم. هیچکس نخندید و هو نکرد و سوت نزد. آخر فیلم تشویق تماشاگران چشمگیر بود. من هم دلیلی برای خندیدن به نگاه محترم کیمیایی ندیدم. شاید چون روشنفکر نیستم.
فیلمنامه: فیلمنامه خاصی در کار نیست. یک خط کمرنگ داستانی است و دیگر هیچ. غرور و خودبسندگی کیمیایی نابودش کرده.
کارگردانی: بسیاری از لحظهها استاندارد همیشگی کیمیایی را دارد اما پرداخت صحنهها کمرمق است و دلیلش چیزی جز کهولت استاد نمیتواند باشد.
بازیها: پولاد کیمیایی و ساعد سهیلی مثل همیشه خوباند. فروتن بلاتکلیف است. افشار بد است.
پیشنهاد: چون پیر شدی حافظ…
امتیاز: ۵
سایهروشن (فرزاد مؤتمن)
افسوس: چرا این فیلم جذاب و بسیار خوشساخت در بخش مسابقه نبود؟ شرم بر انتخابکنندگان.
غافلگیری: شقایق فراهانی میتواند اینقدر خوب بازی کند و اینقدر بازی بد در کارنامه دارد؟ او اینجا عالیست.
فیلمنامه: درام روانشناسانه با ادای دین آشکار به بزرگراه گمشده و چشمانت را باز کن. جابهجایی جنونآمیز زن موبور و موسیاه بیش از دو فیلم نامبرده یادآور آن میل مبهم هوس بونوئل است.
کارگردانی: مؤتمن ضربشست نشان میدهد. او فرزند راستین سینماست. بیچاره سینمای رقتانگیز ایران که قدر این سینماگر توانا را نمیداند.
آرزو: این فیلم باید دیده شود و به اندازهی ارزش انکارناپذیرش قدر ببیند. واقعا چرا نه؟
نقطهضعف: بچه خوشسروزبان فیلم مانند موارد مشابه روی اعصاب است. کاش معمولیتر بود.
امتیاز: ۸
عصبانی نیستم (رضا درمیشیان)
نکته اساسی: بغض را دوست نداشتم به نظرم خیلی ادایی و تصنعی بود.
غافلگیری بزرگ: میان بغض و عصبانی نیستم یک دنیا فاصله است.
یادآوری بیاهمیت: من بودم که نخستین بار به بهانه بازی در نمایشی از محمد یعقوبی، نوید محمدزاده را در مجله فیلم به عنوان یک استعداد چشمگیر معرفی کردم و حالا سرم حسابی بلند است. تنها نقطهضعف او (لهجه) در این فیلم به عنوان یک ویژگی به کار رفته و در واقع تهدید تبدیل به فرصت شده. او عالی است و با همین نقش (حتی اگر دیگر بازی نکند) در تاریخ سینمای ایران ماندگار خواهد شد.
خدا مکار الماکرین است: مسئولان جشنواره درایت به خرج دادند تا این فیلم در سالن رسانهها نمایش داده شود و دست افراطیها را که برای بههم ریختن نمایش فیلم تیز کرده بودند با جابهجایی سانس توی پوست گردو گذاشتند. دمشان گرم.
طراحی تدوین: این بیتردید بهترین تدوین جشنواره است که البته محصول طراحی دقیق در مرحله فیلمبرداری است.
سپاس: حالمان را خوب کردی آقا رضا. بغض را ترکاندی.
تنها نقطهضعف: پایانبندی فیلم (آببازی) بسیار نچسب است و برخلاف همه فیلم اجرای شدیدا ضعیفی دارد. حاضرم موی سرم را بتراشم اگر درمیشیان قول دهد که آن را عوض کند تا فیلمش کامل کامل شود.
امتیاز: ۹
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (روحا… حجازی)
نکته اساسی: این فیلم را در قیاس با فیلم قبلی حجازی بسیار پختهتر و کمتر ادایی و زورکی دیدم.
فیلمنامه: دیالوگنویسی عالی. شخصیتهای خوبپرداخته و شناسنامهدار.
کارگردانی: کمنقص و پاکیزه.
نقطهضعف: با این پایان بیش از حد رها نمیشود مدرن شد.
بازیها: پیمان قاسمخانی و ترانه علیدوستی فوقالعادهاند. فرخنژاد و قاضیانی هم انتخابهای بسیار مناسبی هستند.
امتیاز: ۸
طبقه حساس (کمال تبریزی)
سرخوردگی: نه! این فیلمنامهای نیست که از قاسمخانی انتظار داشتم. اصلا.
کارگردانی: تبریزی هرگز کارگردان درجهیکی نبوده و بیشتر نان سوژههای داغ فیلمهایش را خورده. این بار رسما کارگردانیاش بد است.
بازیها: نه! بجز هوتن شکیبا که در حق سکوت هم فوقالعاده بود بقیه حتی عطاران چنگی به دل نمیزنند. اصلا این فیلم آنی نیست که منتظرش بودم.
امتیاز: ۵
زندگی جای دیگر است (منوچهرهادی)
فیلمنامه: شلوغکاری بیهوده با خطوط داستانی متعدد بدون ساختن یک کلیت جذاب. سرشار از سطحینگری.
کارگردانی: استاندارد.
بازیها: پس حامد بهداد میتواند متین و موقر بازی کند. نیکی کریمیواقعا بد است. یکتا ناصر رسما از آن ور بام افتاده.
امتیاز: ۵
***
***
حاشیهها و نکتهها
– فیلمهای امسال پر از «گه» و «چس» بود. کمتر فیلمیبود که مشتقات این دو واژه را به کار نبرده باشد. موضوع چیست؟
– تمایل به استفاده از تکانهای دوربین روی دست کمتر از قبل شده. خدا را شکر.
– ایدههای جذابی در فیلمها به چشم میخورد که البته اغلب پرداخت خوبی نداشتند.
– باید به جوانها و طراوت نگاهشان سلام کرد. دوران پیرمردها در سینمای ایران به سر آمده.
– سقوط محض حمید نعمتا… و فریدون جیرانی و کیومرث پوراحمد، فرفریام کرد.
– دیگر نباید انکار کرد که فیلمنامه مهمترین مشکل سینمای ایران است. در اجرا دستاوردهای خوبی داشتهایم.
– جذابترین ایده را مربوط به ماهی و گربه و بعد فردا میدانم.
– پدیدههای بازیگری: حسام محمودی، مهدی فریضه و هوتن شکیبا.
– پدیدههای کارگردانی: نیما جاویدی، ایمان افشاریان/ مهدی پاکدل (شخصا حدس میزنم سهم افشاریان بیشتر است) و سعید آقاخانی.
– این فیلم بسیار متأثرم کرد و صورتم را خیس خیس: میهمان داریم
– این دو فیلم هیجانزدهام کردند: ملبورن و عصبانی نیستم
– این فیلم ویرانم کرد: همه چیز برای فروش
– این فیلم خنده حسابی از من گرفت: ردکارپت
– این دو فیلم غافلگیرم کردند: لامپ صد و حق سکوت
(ادامه دارد)
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز