در شمارهی بهمن مجله فیلم با سه نوشته در خدمت دوستان خوبم هستم. مطلبی در خشت و آینه به بهانهی جشنوارهی فیلم فجرِ کنجکاوی برانگیزی که در پیش داریم ـ دستکم روی کاغذ نامها شوقانگیزند ـ، نقدی بر فیلم تلقین کریستوفر نولان و نقد فیلم ایرانی عروسک ساختهی ابراهیم وحیدزاده.
خبر حضور دوبارهی اصغر فرهادی و فیلمش در جشنوارهی برلین در این سرما و رکود مایهی خوشحالی و دلگرمیسینمادوستان ایرانی است و اگر با جایزهای هم همراه شود دل خیلیها را شاد خواهد کرد.
به نظر میرسد جشنوارهی نسبتا خوبی از حیث فیلمها در راه است. کیمیایی فیلمش را سیاه و سفید ـ نه کمرنگ ـ و با دوبلهی جلیلوند و اسماعیلی و… آمادهی نمایش کرده و خوب و بدش حتما پرشورترین اکران جشنواره را خواهد داشت. کیمیایی در بدترین شکل و روزش هم کیمیایی است. کاریش هم نمیشود کرد. فیلمهای کیمیایی در دل و بطن فرهنگ عامه جریان دارد.
مهرجویی با مستند «همدان» و فیلم تلویزیونی «آسمان محبوب» ـ با بازی علی مصفا، لیلا حاتمیو مانی حقیقی ـ میهمان جشنواره خواهد بود. او محبوبترین فیلمسازم در این سینماست و به گمانم خوشقریحهترین فیلمساز ایرانی تمام دورانها.
سامان سالور با دو فیلم «سیزده پنجاه و نه» و «آمین خواهیم گفت» ـ اگر آماده شود ـ یکی از نامهای کنجکاویبرانگیز برای من است. «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» برایم آنقدر دلنشین و دوستداشتنی بود که بیصبرانه منتظر دیدن فیلم بعدیاش باشم بهخصوص «سیزده پنجاه و نه» که از شواهد برمیآید کار متفاوت و جذابی باشد.
مهرشاد کارخانی با «کوچهی ملی»، پس از «ریسمان باز» که خوب دیده نشد. این عکاس سالهای نه چندان دور سینمای ایران، حالا سبک و کلاس فیلمسازیاش را به دست آورده. آنها که فیلم را در نمایش خصوصی دیدهاند آن را اثری آبرومند و در میانه توصیف کردهاندـ هرچند نه خیلی عالی ـ.
رسول صدر عاملی در ادامهی روایتهای اجتماعی تلخ و گزندهاش این بار «زندگی با چشمان بسته» را در چنته دارد. فیلم را دیدهام. بیش از آنچه فکرش را بشود کرد تلخ و سیاه است. درست عین روزگارمان. با یک کارگردانی استادانه و چشمگیر و یک بازی خیلی خوب از ترانه علیدوستی و یک … بگذارید از کاستیهایش فعلا نگوییم.
شاید یکی از شگفتیهای جشنوارهی امسال بهخصوص برای دوستداران رانندهی تاکسی و تراویس، اولین فیلم فردین صاحبالزمانی باشد. او روزگاری با نام مستعار علی اسپندار در ماهنامهی فیلم مطالب طنز مینوشت. قدیمیترها یادشان هست. کسانی که «تنها دو بار زندگی میکنیم» بهزادی را دوست دارند به احتمال زیاد این یکی را هم خواهند پسندید. فیلمیدیگر از سینمای خیابانی. محصول روزگار خود.
«بانوی شهر ما». ابراهیم حاتمیکیا یک بار دیگر با رضا کیانیان در بازآفرینی دیگرگونهای از کاراکتر سلحشور. عنوان فیلم، انطباق درستی با نقش اجتماعی برجستهی زنان در جامعهی متشتت امروز دارد.
بهرام توکلی یکی از استعدادهای بیچونوچرای اینسالهای سینمای ایران است. پس از «پابرهنه در بهشت» و بهخصوص «پرسه در مه» باید تواناییاش را در اقتباس از نمایشنامهی مشهور «باغ وحش شیشهای» تنسی ویلیامز ببینیم و محک بزنیم. نفس این اقتباس به اندازهی کافی جذاب و کنجکاویبرانگیز است.
داوودنژاد در نمایش خصوصی «مرهم» توجه و ستایش برخی از منتقدان را برانگیخت. فیلم را هنوز ندیدهام ولی هستند منتقدانی که فیلم را اصلا دوست نداشتهاند. از داوودنژاد نازنین(منهای سکانس مضحک پایانیاش)، نیاز، عاشقانه، مصایب شیرین، بچههای بد و هوو بعید نیست که باز هم فیلم خوب بسازد. «بچههای بد» یکی از محبوبترین فیلمهای عمرم است؛ فیلمیکه نمیدانم چرا چنان که باید دیده و معرفی نشد.
ادامه دارد
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز