برخلاف خیلیها که به رسم رایج روز از زندگی تحت ستم مینالند مهمترین گرفتاری من، سر و کار داشتن با همین آدمهای نالان است که از هر ستمگری ستمکارترند و مجموعهای کامل از بیاخلاقیها و ددمنشیها. در آدمهای دور و برم، کم سراغ دارم که چیزی به نام مروت و انصاف به گوشش خورده باشد.
بدبختانه (و البته خوشبختانه) خیلیها فکر میکنند رفتارشان نامرئی است و کرد و کارشان به شکل معجزهآسایی ( به حول و قوهی الهی یا به مدد ابلیس) از نظرها نهان میماند. شاید هم فکر میکنند گذشت زمان، رذالتشان را کمرنگ کرده و میتوانند نیرنگ تازهای را آغاز کنند.
مهم نیست که آدمها در خلوتشان چه میکنند؛ حریم شخصی هرکس مختص خود اوست. اشکال از جایی شروع میشود که نتیجهی رفتارهای یک فرد متوجه دیگران میشود و حریم دیگران را نقض میکند.
روزگار بسیار بدی است. دورویی متاع گرانبهای بازار است. حتی اگر زل بزنی توی چشم کسی و بگویی که بهخوبی متوجه دورویی و منفعتطلبیاش هستی (و حالت از امثال او به هم میخورد) باز هم تاثیری ندارد. کار از وقاحت و پررویی گذشته. دیگر لزوم و البته کمترین فایدهای ندارد که زشتی رفتار یک فرد را چه به کنایه و چه آشکارا به او گوشزد کنیم. وقاحت و دریدگی، اکسیر معجزهگر این زمانه است و در هر دکان بقالی، موجود.
چارهای نیست. تنها میتوان به خلوت خود بسنده کرد و از جماعت دروغگویان و دورویان منفعتجو فاصله گرفت و با دوستانی کمشمار همکلام شد. من هم هزار عیب و نکبت دارم اما دستکم به اصلی در زندگی پایبندم که البته ریشه در خودخواهی و خودشیفتگی دارد: کاری به کار کسی ندارم؛ اصلا کسی در نظرم مهم نیست که بخواهم برای جلب توجه یا آزار دادنش انرژی صرف کنم.
در حال کلیگویی و نوشتن یک متن لعنتی «اخلاقی» نیستم. خطابم به کسانی است که با «من» مراوده دارند و به نحوی این چند خط را خواهند خواند یا به گوششان خواهد رسید: من بیتوجه به آنچه وانمود میکنید و بر زبان میآورید شما را صرفا و صرفا و صرفا بر اساس رفتارتان (در نظر و نهان) میشناسم و بس. نمیخواهم شما را از آنچه هستید (که خوشتان باد) برحذر دارم، میخواهم بدانید که دستکم تلاش ریاکارانهتان، دروغهای مهوعتان و… بر من کمترین اثری ندارد، حتی وقتی ظاهرا بهتان لبخند میزنم و حضور ریاکارانهتان را به رسم ادب یا از سر ناچاری تحمل میکنم. از اول هم اثر نداشته. گاهی لازم است فرصتی قائل شویم تا کسی خودش را اثبات کند. و پس از آن، دیگر درنگ عین حماقت است.
این روزها میگذرد و عدهای از آزمون دشوار این دوران، زخمیو خسته اما سربلند بیرون میآیند. عدهای دیگر در لجن دست و پا میزنند و حمام فاضلاب میگیرند. عدهای بر مرکب دیگران، چهار نعل میتازند. شغالهای گر به ماه دشنام میدهند. و بسیارانی پسماندهی دیگران را نشخوار میکنند… این روزها میگذرد و شاید هم هیچ اتفاقی نیفتد، چون صبر پروردگار زیادتر از عمر کوتاه ماست.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز