روز اول
مرگ کسب و کار من است
ساختهی امیر ثقفی فراتر از حد انتظارم بود. با یک کارگردانی کم نقص، بازیهای بسیار خوب، فیلمبرداری فوق تصور و محشر نادر معصومیو موسیقی فراموش نشدنی کارن همایونفر. ثقفی فضا و مختصات وسترن را با استادی بازآفریده و در بستر یک جغرافیای روستایی به تصویر کشیده است. خیلی بهتر از عیار چهارده پرویز شهبازی. مرگ کسب… قصهی آدمهای معلق است. آدمهایی که در انتهای جهان دست و پا میزنند. از این فیلم بیشتر خواهم نوشت.
امتیاز من ۸ از ۱۰
آینههای روبهرو
یک سوژهی داغ و دیگر هیچ. داستان تنهایی و رنج دوجنسیها. نابلدی و فقدان یک سلیقهی زیباشناسانه در نگارش فیلمنامه و نیز اجرا سوژهی فوقالعادهی فیلم را یکسره بر باد داده. فیلمیکه به درد مانیفست دادن گروههای حقوق بشری میخورد. شاید این سوژه در دست یک کارگردان توانا و هنرمند به فیلمیماندگار تبدیل میشد. در شکل فعلی اثری از ذوق و هنر در کار نیست. شعار و شعار و شعار…
امتیاز من ۳ از ۱۰
سوت پایان
نبکی کریمیاین بار با ترکیبی از سینمای کیارستمیو رخشان بنی اعتماد. با لحظههای درخشان ولی اندک. حضور نارسیستیک کریمیبا کلوزآپهای آزاردهندهاش مهمترین عنصر دافعه برانگیز فیلم است. سینمای مستندنمای اجتماعی در ایران به دلیل ممیزی، اصل را در حاشیه میگوید و حاشیه را به ناچار و به دروغ اصل میکند و از اینرو هرگز تصویر درست و دقیقی از اجتماع نشان نمیدهد.عجیب است که اینجور وقتها تلاش فیلمساز برای واقعگرایی به یکجور مالیخولیا منتهی میشود. سوت پایان با همهی نابلدیها و تقلیدهایش فیلم شریقی است.
امتیاز من ۵ از ۱۰
روز دوم
آقا یوسف
با فیلمنامهای متعارف و معمولی و قصهای، با مضمون محبوب دههی اخیر سینمای ایران؛ تردید در پاکدامنی زن. بازی پر از جزئیات و ظرایف مهدیهاشمیچشمگیر و تحسینبرانگیز است. رفیعی رنگ و ابزارهای صحنه را نه برای تزیین که به مثابهی عناصر اساسی اثرش به کار میگیرد. آقا یوسف هرچند از شکوه اثر قبلی رفیعی دور است ولی یک فیلم خوب و ماندگار برای این سالهای سینمای ایران است. دربارهی این فیلم بیشتر خواهم نوشت.
امتیاز من ۷ از ۱۰
برف روی شیروانی داغ
بهترین فیلم محمدهادی کریمیاست. بی تردید. ولی هنوز با یک فیلم خوب فاصلهی بسیار دارد. هرچند فیلمساز تلاش کرده میانه را بگیرد و از هیچ سوی بام نیفتد ولی باز هم فیلم حرفها و نکتههای گل درشت توی ذوق زننده کم ندارد و نقطهی مرکزی قصه که قرار است یک تحول معنوی در زندگی استاد ( با بازی خیلی خوب فرخ نعمتی) باشد آنقدر که خود فیلمساز فکر میکرده تاثیرگذار و باورپذیر نیست. نمیتوان از بازی بسیار خوب شهاب حسینی یاد نکرد. او به گمان من بهترین بازیگر مرد حال حاضر سینمای ایران است. در این نظر تردید ندارم. کریمیدر اجرا نمرهی قابل قبولی میگیرد. او فیلمسازی است که شاید هنوز هم بسیاری از قابلیتهایش را به فعل نرسانده. شاید وقتی دیگر…
امتیاز من ۶ از ۱۰
روز سوم
سیزده پنجاهونه
نه. آن چیزی نبود که از هوش و ذوق سالور انتظار داشتم. فیلمنامهی پا در هوا با اندک لحظههای خوب و تاثیرگذار. به نظرم این فیلم ربط چندانی به دنیای فیلمسازش ندارد. از فیلم چند لحظهی خوب از سکانسهای آغازین میماند، بازی خوب پرستویی و کلی لحظهی تاسفبار که از فیلمساز باهوش و توانایی چون سالور بعید است. نکته همینجاست. این فیلم دمده و هندی از کجای این فیلمساز باهوش ریشه گرفته؟ صرف حرف خوب و انسانی زدن که فیلم خوب نمیسازد. پس تکلیف چغت و بست و عفلانیت قصه چه میشود؟ پس یعنی … مجبورم حرفی را دربارهی سوت پایان نیکی کریمینوشتهام تکرار کنم: فیلم انتقادی و اجتماعی را با کنایه و غرق شدن در انتزاع نمیشود ساخت. وقتی میترسی حرفی را تمام و درست بزنی، نزن.
امتیاز من ۵ از ۱۰
آفریقا
این نخستین فیلم بلتد هومن سیدی حیرتآور است. شروع فیلم با شمایل آن آدمهای درب و داغان و ته خط و لوکیشنش یادآور نفرت ماتیو کاسوویتز است و مهمتر از آن تمهید سیدی برای زمانبندی اثر ادای دینی به همان فیلم است. این را نخستین بار در نمایش خصوصی فیلم به خود او گفتم و او نیز از دلبستگیاش به آن فیلم گفت. اما آفریقا زیز سایهی هیچ فیلمینمیماند، چون جنس و لحن روایتش و وجود آدمهایش کپیبرداری از هیچ فیلمینیست. سیدی با بازخوانی مولفههایی از فیلمهایی که دوست دارد در پس یک رونمای به ظاهر غیر ایرانی، هویتی همینجایی به قصه و آدمهایش بخشیده است. باید در فرصتی مناسب دربارهی این فیلم بیشتر بنویسم.
امتیاز من ۹ از۱۰
فرزند صبح
بعله. یک حسن بزرگ داشت…
امتیاز من ۰ از ۱۰
مرهم
یک ایدهی تکراری و بی فراز و فرود دراماتیک ولی با یک اجرای قابل قبول در کارگردانی و بازیگری.
امتیاز من ۶ از ۱۰
روز چهارم
خررررررر. پفففففففففففففففففففففففففف
روز پنجم
چیزهایی هست که نمیدانی.. نه نمیتوانی بدانی… این دلیترین فیلم جشنواره برای من است… در ازدحام آدمهای بیصفتی که همین دور و برها اکسیژن هوا را ، میراث درخت و سبزه و بهار را ، در این زمستان لعنتی حرام میکنند … حالا دیگر بیپرده و نقاب… نه چیزهایی هست که نمیدانی… و روزش خواهد رسید…بیتردید
امتیاز من ۹ از۱۰
یه حبه قند
یک چینش به اصطلاح نمادین از خردهفرهنگها و تیپهای ایرانی و قصهای با الگویی تکراری و البته اجرایی خوب. و باعث تاسف است که بخشهای مربوط به مرگ و عزاداری تماشاگران را بیشتر میخنداندند… یک فیلم فراموش شدنی…
امتیاز من ۶ از ۱۰
اسب حیوان نجیبی است
با یک شروع فوقالعاده که خیلی زود به فیلمیکند و ملالاتگیز و بیکشش منتهی میشود. با یک بازی درخشان و بسیار کنترل شده از رضا عطاران. فیلمیکه به دلیل فقدان یک خط روایی جذاب و رها شدن موقعیتهای بالقوهاش به امان خدا، بدجور از دست رفته. کاهانی همچنان دلبستهی پر و پا قرص شوخیهای سخیف است. کاریش هم نمیشود کرد. سینمای معترض و سیاه این مدلی هم محصول روزگار شتر گاو پلنگ ماست. چه روزگار مزخرفی.
امتیاز من: ۵ از ۱۰
روز ششم
آلزایمر
یک مجموعهی کلیشهای. از تیپ بازیگران اصلی تا پرداخت دمده و مستمعل. در هر حال بازی مهدیهاشمی نقطهی قوتی برای فیلم است هرچند بهنوعی تکرار بازیاش در فیلم هیچ است. فیلمنامه پر از ایراد منطقی و کودکانه است.
امتیاز من ۴ از ۱۰
روز هفتم
گزارش یک جشن
به شدت شعاری. با تکرار کاریکاتورگونهی میزانسنها و حرفهای فیلمهای قبلی فیلمساز. همه چیز در سطح. موجسواری بر حس سرکوفتهی نسل جوان.
امتیاز من ۴ از ۱۰
کوچهملی
یک اثر از دست رفته. با شروعی دلانگیز و تیتراژی استادانه… و سقوط آزاد به سوی هیچ. منطق تصادف فیلم بهقدری توی ذوق میزند که تمام قصهی نداشتهی فیلم را تحت تاثیر خود قرار میدهد. از دست رفتهترین فیلم امسال است و با این حال، با لحظههایی، فقط لحظههایی، از شور و نوستالژی سینما… و دیگر هیچ.
امتیاز من ۶ از ۱۰
جدایی نادر از سیمین
تکرار و تکرار و تکرار. با یک اجرای درخشان. و خندهی مکرر حضار بر رنج و نکبت زندگی فرودستان… و در پایان، تشویق همین حضار. روزگار غریبی است نازنین.
امتیاز من ۷ از ۱۰
روز هشتم
آسمان محبوب
چیزی برای گفتن ندارم.
امتیاز من ۳ از ۱۰
روز نهم
اینجا بدون من
نقد و تحلیل که بماند برای بعد… این حس خوب و این اشکهای بیوقفه را چه کنم… ممنون آقای توکلی … باز هم شور و حالی به این دل خسته دادید
امتیاز من ۱۰ ار ۱۰
روز دهم
به دلیل کسالت به تماشای فیلمهای جشنواره نمیروم و جرم و سعادتآباد و خیابانهای آرام را در فرصتی دیگر خواهم دید و نظرم را خواهم نوشت.
این بود نگاهی گذرا و مختصر به فیلمهای جشنواره که هرچه پیشتر رفت شوق و ذوق نوشتنم هم کمتر شد، البته به دلایل فرامتنی و نه خود فیلمها. روزهای کسالتبار جشنوارهی امسال حالوهوایی دیگر داشت، دیگر نمیشود حتی با سیلی صورت را سرخ کرد. لااقل من مرد این کار نیستم. خستهام.